با ورشکستگی «ایران خودرو» مدارا می شود| ارزش ایران خودرو با تجدید ارزیابی دارایی ۱۰ برابر می شود
آقابزرگی، کارشناس بازار سرمایه گفت: ایران خودرو شرکتی است که زیان عملکرد داشته، اما همچنان مورد توجه بازار است. صنعت خودرو جزو ۵ صنعت برتر بورس تهران از نظر حیث سهم معاملات در گروه صنایع است.
به گزارش بازار، در وضعیت کنونی، شرکت ایران خودرو، بزرگ ترین و قدرتمندترین شرکت خودرو سازی داخلی است و ارزش روز بازار آن در بورس حدود ۵۸ هزار میلیارد تومان است و قرار شده میزان تولید این شرکت نسبت به سال ۱۴۰۰ افزایش قابل داشته باشد و به ۷۵۰ هزاردستگاه برسد.
از سوی دیگر ماده ۱۴۱ قانون تجارت تاکید بر این دارد که اگر بر اثر زیان های وارده حداقل نصف سرمایه شرکت از بین برود، مجموع عمومی فوق العاده شرکت باید برای بقاء از طریق کاهش سرمایه یا انحلال شرکت، تشکیل جلسه بدهد.
در گفت و گو با فردین آقابزرگی (کارشناس بازار سرمایه)، وضعیت مالی ایران خودرو، موضوع ورشکستگی این خودروساز و قابلیت های سهام بورسی ایران خودرو برای رشد احتمالی قیمت بررسی شده است.
در سال ها و دهه های اخیر، شرکت های خودرویی بورس تهران، یکی از لیدرهای اصلی بازار بودند. در حالی که در سال های اخیر، شرکت های خودروساز زیاندِه شده و دارای زیان انباشته سنگینی هستند. این وضعیتی که شرکت های خودرویی گرفتار آن هستند چگونه شکل گرفته و چرا الان شرکت های خودرو سازی نقش مهمی در تحولات بورس تهران ندارند؟
هر سهم ارزش بازار گروه «خودرو و ساخت قطعات» در بورس و بازار سرمایه، حدود ۳.۵ تا ۴ درصد است، اما اگر بخواهیم از حیث حجم معاملات به موضوع نگاه کنیم، حداقل در دو سال گذشته، شرکت های این گروه، سهم بیش تری از حجم معاملات روزانه و متوسط سالیانه را به خودشان اختصاص داده اند.
این وضع، نشان می دهد صنعت خودرو، صنعتی است که مورد توجه فعالان بازار سرمایه است، با وجود این که حداقل در دو سال گذشته، افزایش قابل توجهی نسبت به سهم کل بازار نداشته است. ضمن این که یکی از مسائل اصلی و اساسی که سایه سنگینی روی صنعت خودرو و قطعه سازی و بازار سرمایه ما دارد، زیاندِهی و زیان های انباشته این گروه و اغلب شرکت های گروه خودرو و ساخت قطعات است.
صنعت خودرو، یک صنعت حساس و مادر است. این صنعت، تعداد قابل توجهی اشتغال ایجاد کرده و همچنین درآمد زیادی ایجاد می کند. داستان صنعت خودروی ایران و خصوصاً دو شرکت بزرگ خودرو سازی ایران، مثل این است که ما بخواهیم این صنعت را با دو وزارتخانه مقایسه کنیم.
صنعت خودرو، یک صنعت مادر مثل صنعت فولاد و صنعت پتروشیمی بوده و صنعت خودرو در کشور ما، اهمیت خاص خودش را دارد، اما اگر برخی مشکلات این صنعت برطرف شود، هم صنعت خودرو، سهم بازار بیش تری از ارزش بازار سرمایه خواهد داشت و هم این که سهم معاملات متوسط روزانه، ماهیانه و سالیانه این صنعت، افزایش خواهد یافت.
این مشکلات هم، عمدتاً در حوزه سودآوری شرکت ها و کوتاه کردن رابطه واسطه گری بین بازار آزاد و نرخ درب کارخانه است. هر چه ما بتوانیم این فاصله را کمتر کنیم، آن سود ۱۰۰ هزار میلیارد تومانی بین قیمت درب کارخانه و قیمت بازار آزاد، عاید این صنعت خواهد شد و مثل یک جریان سرمایه گذاری موجب بهبود کارکرد و افزایش بهره وری در این صنعت خواهد شد.
در حقیقت، گلوگاه و نکته ای که باعث شده، اقبال مورد نظر نسبت به این صنعت به وجود نیاید، قیمت گذاری دستوری فروش است. حل معضل قیمت گذاری خودرو، یکی از راهکارهای مناسب برای رفع مشکل این صنعت است.
ایران خودرو، بزرگ ترین شرکت خودرو سازی ایران بوده و قیمت هر سهم در اواسط مرداد ۱۴۰۱ به ۱۷۷ تومان کاهش پیدا کرد که نسبت به دوران اوج قیمت این سهم، رقم پایینی است. به طور خاص شرکت ایران خودرو در سال های اخیر، از نظر شما چه وضعی داشته است؟
این فراز و نشیب های سهم ایران خودرو از نظر قیمت وجود داشته و قیمت حدود ۸۰۰ تومان، اوج قیمت این سهم در دو سال اخیر بوده است. هر سهم ایران خودرو از زمان اوج نسبت به حال حاضر، حدود ۷۰ درصد اُفت قیمت داشته ولی من فکر می کنم ایران خودرو، همچنان توانسته جایگاه خودش در صنعت خودرو و بازار سرمایه ایران را حفظ کند.
بر اساس گزارش سه ماهه اول سال ۱۴۰۱، شرکت ایران خودرو ۲ هزار میلیارد تومان، زیان داشته است. این مقدار زیان نشان می دهد که نسبت به دوره مشابه قبل سال ۱۴۰۰ و دوره های مشابه گذشته، کاهش زیان اتفاق افتاده ولی کماکان، مشکل اصلی زیاندِهی ایران خودرو حل نشده.
عمده توجه بازار سرمایه در سال های گذشته و خصوصاً در سال ۱۳۹۹، به موضوع سودآوری بوده، یعنی روش ارزیابی و قیمت گذاری سهام، روی محور سود آوری بوده است. واقعیت این است که شرکت ایران خودرو، دارایی های بسیار پُر پتانسیلی دارد.
اگر ما بخواهیم بر اساس ارزش روز دارایی، این شرکت را تحلیل کنیم، ارزش این شرکت بالاتر از ارقام فعلی است. ارزش روز دارایی این شرکت بر اساس هر سهم، چیزی نزدیک ۱۰ برابر قیمت تابلوی بورس است.
الان در بورس، ارزش روز کل بازار شرکت ایران خودرو ۵۸ هزار میلیارد تومان است.
از نظر من، ارزش واقعی دارایی های ایران خودرو حداقل ۵۸۰ هزار میلیارد تومان است. ما می توانیم با یک حساب و کتاب سرانگشتی و به راحتی، این ارزشگذاری را انجام بدهیم و بدون در نظر گرفتن سرقفلی ها و محاسبه ارزش دارایی های نامشهود شرکت و برند آن.
در مجموع، می توانم بگویم ایران خودرو، شرکتی است که زیان عملکرد داشته، اما همچنان مورد توجه بازار است. صنعت خودرو، جزو ۵ صنعت برتر بورس تهران از نظر حیث سهم معاملات در گروه صنایع است. این وضع، نشان می دهد نسبت به این صنعت اقبال وجود دارد و فعالان بازار، نسبت به احیای سودآوری صنعت خودرو و شرکت ایران خودرو، امیدوارند.
در سالیان اخیر، یک روش برای خروج از زیان این بوده که افزایش سرمایه از طریق تجدید ارزیابی دارایی های شرکت اتفاق بیفتد. آیا جنابعالی از این روش که استفاده از آن باعث می شود خروج از زیان عملی شود، دفاع می کنید؟
در سال های گذشته، شرکت های ایران خودرو و سایپا اقدام به تجدید ارزیابی دارایی کردند. اساساً تجدید ارزیابی دارایی به منظور خروج از شمولیت ماده ۱۴۱ قانون تجارت یا پوشش زیان های انباشته، انجام می شود.
این تجدید ارزیابی، زمانی از نظر اصلاح ساختار مالی جایز بوده و زمانی جواب می دهد که چشم انداز عملیات شرکت، رو به بهبود باشد و ما به راحتی بتوانیم با کمترین خطای ممکن و کمترین اتلاف ممکن و با درصد اطمینان بالا، محاسباتی داشته باشیم که حکایت از جریان مثبت سرمایه در گردش داشته باشد و سود آوری شرکت را نوید بدهد.
شرکت های ایران خودرو و سایپا و حتی شرکت های صنایع دیگر، عملیات تجدید ارزیابی دارایی را انجام داده و ساختار مالی آنها اصلاح شد، اما کماکان این شرکت ها در مدار زیان قرار دارند.
در حال حاضر، نه تنها تجدید ارزیابی دارایی را به صلاح و مصلحت صنعت خودرو و این شرکت ها نمی بینم، بلکه حتی فکر می کنم به دلیل رقیق شدن سهام و افزایش تعداد سهام، ممکن است جریان امیدواری افزایش قیمت سهام، تا حدی کمرنگ تر شود.
اگر بخواهیم اولویت بندی کنیم، در درجه اول اهمیت موضوع کاهش فاصله بین نرخ بازار آزاد و نرخ درب کارخانه قرار دارد. موضوع دوم، کاهش هزینه های مالی شرکت است. از یک طرف، افزایش قیمت تمام شده ساخت محصول اتفاق می افتد ولی قیمت درب کارخانه به طور نامناسب تعیین می شود. در حالی که قیمت درب کارخانه، فاصله زیادی با قیمت بازار آزاد دارد.
درخواست افزایش قیمت درب کارخانه، نه تنها مشکلی از شرکت ها و سهامداران شرکت ها حل نمی کند بلکه ارزش افزوده بیش تری برای واسطه گران و دلالان ایجاد می کند. برآورد یک ساله اختلاف بین قیمت درب کارخانه و قیمت بازار آزاد شرکت های ایران خودرو و سایپا، حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان ما به التفاوت است. اگر در این زمینه همت شود و اراده ای در این خصوص برای اصلاح نظام قیمت گذاری خودرو وجود داشته باشد، صنعت خودرو یکی از صنایع ممتاز و برتر در کشور ما خواهد بود.
تجدید ارزیابی دارایی های شرکت ایران خودرو در بهمن سال ۱۳۹۸ انجام شد و سرمایه ایران خودرو از ۱۵۰۰ میلیارد تومان به ۳۲ هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرد. با این کار، ارزش دلاری ایران خودرو به حدود ۲.۳ میلیارد دلار افزایش پیدا کرده است. واقعاً در دنیا نسبت به تجدید ارزیابی داریی چه نوع برخوردی دارند و در کشور ما چگونه در قانون بودجه سال ۱۳۹۰ تاکید شد که شرکت ها تجدید ارزیابی دارایی را انجام بدهند؟
در اقتصاد و کشورهایی که یک تورم ساختارمند و نهادینه دارند و به طور مرتب این تورم تکرار می شود، اگر ترازنامه و صورت های مالی، به روز نشود یک تناقض در نسبت های مالی از جمله نسبت سود به حقوق صاحبان سهام، نسبت سود به جمع کل دارایی ها و حتی میزان استهلاکی که باید در قیمت تمام محصولات در نظر گرفته شود، به وجود می آید.
در کشوری مثل کشور ما که تورم فزاینده و تورم رو به رشد، نهادینه شده و جزئی از اقتصاد ملی تلقی می شود، یک موضوع جداگانه بوده و ما نمی توانیم مطالعه تطبیقی انجام بدهیم، یعنی نمی توانیم بگوییم در فلان کشور پیشرفته از نظر اقتصادی یا بازار مالی، این تجربه تکرار شده، پس ما باید این رویّه را ادامه بدهیم و بر این اساس تصمیم بگیریم.
تجدید ارزیابی دارایی، دارویی برای بعد از بهبود کلی ساختار عملیات اصلی شرکت است. به بیان دیگر، برای کشورهای خاصی مثل ایران، بعد از بهبود کلی ساختار یک شرکت، یک دوره پس از درمان به نام اصلاح ساختار مالی و تجدید ارزیابی دارایی توصیه می شود و توجیه دارد.
همان ۲ میلیارد دلار ارزش دلاری ایران خودرو، معادل دو شرکت خودروساز برند جهان است. در حالی که اگر ما به طور بی طرفانه و منصفانه، موضوع کیفیت، نرخ فروش محصولات و خدمات پس از فروش ایران خودرو و شرکت های برند دنیا را قضاوت کنیم، می توانیم بگوییم اصلاً این شرکت ها قابل مقایسه نیستند.
بنابراین، تجدید ارزیابی، یک روش برای دوره پس از درمان اساسی برای اصلاح ساختار تولید و عملیات شرکت بوده و این عملیات به این صورت، توجیه پذیر بوده وگرنه تغییر در شرکت فقط در حد تغییرات شکلی و صوری است.
بالاترین قیمت هر سهم ایران خودرو در سال های اخیر، مربوط به اسفند ۱۳۹۸ است. در روز ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ قیمت هر سهم ایران خودرو به اوج رسید و در حد ۱۲۶۳ تومان معامله شد. در همان زمان، تجدید ارزیابی دارایی ایران خودرو انجام شده بود. در سال ۱۳۹۹ قیمت سهام ایران خودرو کاهش پیدا کرد و در زمان اوج بورس تهران در مرداد ۱۳۹۹، قیمت هر سهم ایران خودرو ۷۵۰ تومان بود و بعد از سقوط بورس، قیمت سهام ایران خودرو هم کاهش پیدا کرد. تجدید ارزیابی دارایی شرکت ایران خودرو چطور در کاهش قیمت سهام ایران خودرو تاثیر داشته و عوامل دیگر چقدر در این کاهش قیمت تاثیر داشته اند؟
از نظر تئوریک و آکادمیک، اساساً اصلاح ساختار مالی یا افزایش سرمایه از محل سود انباشته شرکت، مثل این می ماند که ما یک اسکناس درشت را به اسکناس ریزتر تبدیل کنیم. در این حالت، ارزش واقعی شرکت و پتانسیل سود آوری به نسبت تعداد سهام شرکت، هیچ تغییر خاصی نمی کند.
چنانچه از نظر روانی، بازار یا فعالان بازار سرمایه و سرمایه گذاران، نگاه مثبتی به بورس و بازار سرمایه داشته باشند، در زمان ارائه اطلاعات در خصوص افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی یا افزایش سرمایه از محل سود انباشته، اقبالی در قیمت سهام حاصل می شود که عمدتاً نشانه رویکرد مثبت است ولی تغییر خاصی در ماهیت عملکرد سود و زیان شرکت ایجاد نمی شود.
حالت برعکس هم وجود دارد و در مواقعی که رویکرد و نگاه منفی به بازار وجود دارد، چنانچه اطلاعاتی مبنی بر افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی دارایی افشاء شود، این ذهنیت پیش می آید که تعداد سهام شرکت به قدری افزایش پیدا می کند که ممکن است منجر به کاهش تئوریک قیمت سهام شرکت شود.
برای مثال، اخیراً شرکت پتروشیمی فناوران، افزایش سرمایه قابل توجهی داد و تجدید ارزیابی کرد ولی قیمت تئوریک آن نسبت به قبل از برگزاری مجمع عمومی شرکت، حداقل ۴۰ درصد کاهش پیدا کرد.
بر اساس آخرین اطلاعات منتشر شده که مربوط به ۳ ماهه اول سال ۱۴۰۱ است، کل زیان انباشته ایران خودرو ۴۳ هزار میلیارد تومان شده. از طرفی، سرمایه ایران خودرو پس از تجدید ارزیابی دارایی در سال ۱۳۹۸ به حدود ۳۲ هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرد. آیا الان شرکت ایران خودرو، دوباره مشمول ماده ۱۴۱ قانون تجارت شده و موضوع ورشکستگی در مورد آن صدق می کند؟
بله. متاسفانه این روند و روال به ترتیبی پیش رفته که دو شرکت بزرگ خودروساز ایران، مجدداً مشمول ماده ۱۴۱ قانون تجارت، شده اند و ایران خودرو چنین وضعی دارد. الان از نظر ضوابط پذیرش شرکت های بورسی، بلافاصله و بر اساس قانون، هیأت مدیره شرکت ایران خودرو وظیفه دارد که مجمع عمومی شرکت را برای تصمیم گیری در خصوص تعیین تکلیف تداوم فعالیت برگزار کند و این نَصّ صریح قانون تجارت است.
در این حالت که مجمع عمومی شرکت باید تشکیل شود، یک راه حل این است که تداوم فعالیت شرکت با کاهش سرمایه تصویب شود. یک راه حل دیگر این است که تصمیم به انحلال شرکت ایران خودرو گرفته شود. با این که زیان ایران خودرو در حد بالایی بوده و ۴۳ هزار میلیارد تومان است ولی به نظر نمی رسد که ایران خودرو را منحل کنند.
انحلال چنین شرکتی که در حکم ۲ وزارتخانه است، بعید است و در گذشته هم، چنین اتفاقی نیفتاده است. ضمن این که ایران خودرو و سایپا اینقدر بزرگ هستند که مقام ناظر و بورس، چاره ای به غیر از مدارا با این شرکت های خودرو سازی ندارد وگرنه از نظر ضوابط پذیرش، این شرکت ها باید تعلیق شوند تا تعیین تکلیف خروج از ماده ۱۴۱ قانون تجارت. اساساً هر سهامدار که مبلغی بابت خرید سهام شرکت پرداخت می کند، با توجه به زیان انباشته و فزونی آن نسبت به سرمایه شرکت، در زیان انباشته شریک می شود با پرداخت یک پول.
طبق ضوابط قانون، قاعدتاً شرکت ایران خودرو، یک شرکت ورشکسته شده و مشمول ماده ۱۴۱ قانون تجارت است. اگر فرضاً برجام ادامه پیدا می کرد و تولید ایران خودرو افزایش پیدا می کرد و تورم ایجاد نمی شد، زیان انباشته ایران خودرو در این حد نبود و تولید آن هم بیش تر بود. جنابعالی می گویید دلال ها و ثبت نام کنندگان در قرعه کشی خودرو ۱۰۰ هزار میلیارد تومان سود می برند. اگر برجام ادامه پیدا می کرد یا الان دوباره اجرا شود و تورم هم زیاد نباشد، فاصله بین قیمت درب کارخانه و قیمت بازار آزاد به خاطر کاهش تورم انتظاری کمتر می شود یا نه؟
با مفروضاتی از جمله حصول توافق یا کاهش نرخ تورم و همچنین کاهش نرخ بهره، باز آیتم اراده و همت که باید در خصوص حل و فصل تفاوت قیمت درب کارخانه و قیمت بازار آزاد، وجود داشته باشد، وجود ندارد. این تفاوت قیمت، با برجام یا کاهش تورم برطرف نمی شود.
اگر انتظارات تورمی، کاهش پیدا کند و قیمت دلار به خاطر افزایش صادرات نفت و افزایش درآمدهای ارزی ایران، کاهش پیدا کند، قاعدتاً آن فاصله دو قیمت کاهش پیدا می کند. درست است؟
یک پارادوکس وجود دارد چرا که در حال حاضر، شرکت های خودرو سازی ایران، فرصت هایی در چارچوب پشتیبانی یا انحصار بازار دارند. اگر برجام، دوباره اجرا شود آن فرصت های خودرو سازان داخلی از بین می رود. با کاهش نرخ ارز، میل به واردات خودرو افزایش پیدا می کند. میل به واردات آنقدر ممکن است افزایش پیدا کند که شرکت های خودرو سازی ایرانی، مجبور به کاهش تیراژ تولید شوند.
نظر شما این است که اجرای برجام، ممکن است به ضرر خودرو سازان داخلی تمام شود؟
دقیقاً همین طور است. با اجرای برجام و کاهش نرخ ارز، این کاهش نرخ ارز ممکن است برای بعضی صنایع مفید واقع شود، اما برای بعضی صنایع مثل صنعت خودرو سازی که تحت حمایت دولت بوده و انحصار دارند، این کاهش نرخ ارز ممکن است اثر منفی داشته باشد.
الان مرزهای کشور بسته است و واردات خودرو انجام نمی شود، اما اگر مرزها باز شود اوضاع تغییر می کند. من فکر می کنم اگر با حصول توافق هسته ای، به بازارهای جهانی وصل شویم، اثر این ارتباطات ممکن است برای شرکت های خودرو سازی ایرانی، منفی باشد.
کسانی که این روزها از بورس خارج میشوند سالهای آینده پشیمان میشوند
فارس نوشت: یک کارشناس بورس با بیان اینکه در حال حاضر اکثر سهام بازار ارزنده شده، گفت: بازار بورس محل پسانداز و نه سرمایهگذاری کوتاه مدت است.
محمدرضا معتمد در مورد دلایل ریزش شاخص کل بورس تهران گفت: یکی از دلایل مهم بازارهای موازی است که نرخ مؤثر بهره در بازار بانکی بالا رفته است، دلیل دیگر ابهامی است که برای تصمیمگیری در مورد نرخ خوراک صنایع مانند پتروشیمیها، پالایشیها و فلزات اساسی وجود دارد. دلیل سوم نگرانی از قیمتگذاری دستوری برای محصولاتی مانند سیمان، خودرو و فولاد است که سرمایهگذاران را نگران کرده است.
وی گفت: دولتمردان که در امور اقتصادی وارد میشوند، باید استراتژی خود برای امسال و سال آینده را به روشنی بیان کنند تا ابهام برای سرمایهگذاران به وجود نیاید.
معتمد دلیل چهارم ریزش بورس را در فضای بینالمللی و تعامل و توافق با کشورهای دیگر دانست که هنوز مسأله نقل و انتقال پول و ارز حل نشده است.
به گفته وی با وجود اینکه عملکرد شرکتهای بورسی و فرابورسی به گواه صورتهای مالی میاندورهای، فصلی و همچنین آمار تولید و فروششان مناسب است و جای نگرانی ندارد، اما متأسفانه روند کلی بازار به خاطر ابهامات و فضای نااطمینان رو به ریزش است.
این کارشناس بورسی در مورد اینکه آیا سرمایهگذاری در بازار رمزارزها و خروج پول از دلایل ریزش به شمار میرود، گفت: بازار رمزارزها متأسفانه جذاب شده، بخشی از پولهای این بازار از بورس خارج شده و بخشی از پولها نیز از بازارهای دیگر میآید، اما هنوز روشن نیست چقدر از پولهایی که به رمزارزها میرود از بورس خارج شده است، چون بازار رمزارزها غیررسمی و غیرشفاف است و آماری در این زمینه وجود ندارد.
عضو سابق هیات مدیره سازمان بورس در مورد اینکه آیا ورود سرمایهگذاران خرد در سال گذشته و رفتار هیجانی آنها هم باعث ریزش میشود، گفت: در عملکرد بازار سرمایه نمیشود به صورت کوتاهمدت نگاه کرد، زیرا بازار سرمایه بازار پساندازها و سرمایهگذاری بلندمدت حداقل ۵ ساله است و کسانی که در این روزهای ریزشی بازار از بازار سرمایه خارج میشوند، مطمئن باشید، در آینده پشیمان میشوند که چرا از این بازار ارزنده خارج شدهاند.
به گفته این کارشناس اقتصادی، بازار سرمایه برای پسانداز کردن و برای افرادی با صبر و حوصله و تحمل ریسک است که در آینده سود خوبی هم نصیبشان میشود. درست است که الان دوره ریزش بازار است، اما بسیاری از سهام موجود بازار ارزنده شده است و کسانی که الان خارج میشوند، بعدا پشیمان خواهند شد.
معتمد در مورد اینکه گفته میشود دولت بخشی از کسری بودجه خود را از بازار سرمایه تامین کرده است، اظهار داشت: به هر حال یکی از بازیگران بازار سرمایه هم خود دولت است، همانند سایر نهادها و شرکتها اوراقی منتشر میکند، گاهی این اوراق در بازار بین بانکی و با عملیات بازار باز خرید و فروش میشود، گاهی اوراق در بازار سرمایه منتشر میشود و نمیتوان ایراد گرفت که چرا دولت از بازار تامین مالی میکند.
به گفته وی سرمایهگذاری در بازار سرمایه الزاما سرمایهگذاری در سهام نیست، در صندوقهای مختلف مانند صندوقهای با درآمد ثابت، صندوقهای مختلط و صندوقهای سرمایهگذاری در سهام وجود دارد که بازدهی خوبی هم نصیب سرمایهگذاران میکند و حتی نکول و سوخت سرمایه هم در آن وجود ندارد، در حال حاضر ارزش صندوقهای با درآمد ثابت به حدود ۵۰۰ هزار میلیارد تومان میرسد و افراد میتوانند سهام این صندوقها را در اختیار داشته باشند که این صندوقها هم با خرید اوراق دولتی با درآمد ثابت سود خوبی نصیب سرمایهگذاران میکنند.
این کارشناس بورسی توصیه کرد مردم به صورت غیرمستقیم و از طریق صندوقها وارد بازار شوند که این صندوقها یا با درآمد ثابت یا سرمایهگذاری در سهام یا مختلط هستند.
کارشناس بورسی در مورد اینکه گفته میشود در کشورهای دیگر در مقابل هر سهم سه صندوق وجود دارد، گفت: در کشور ما صندوقهای سرمایهگذاری به اندازه کافی وجود دارد، ظرفیت خالی هم برای سرمایهگذاری در صندوقها موجود است، اما به لحاظ فرهنگی مردم ما ترجیح میدهند خودشان مستقیم در شرکتها سرمایهگذاری کنند، در حالی که در دنیا مردم به صورت غیرمستقیم و از طریق صندوقها وارد بازار سرمایه میشوند. البته در کشور ما هم کم کم شروع شده و سرمایهگذاری غیرمستقیم در حال گسترش است.
مدیریت سرمایه چیست | با 5 رکن اصلی این نوع مدیریت آشنا شوید
مدیریت سرمایه یک استراتژی علمی اما کاملا شخصی و مختص به هر سرمایهگذار است و بنا بر شخصیت، روحیات و اهداف مالی افراد، متفاوت خواهد بود. علاوه بر این، سن سرمایهگذار، میزان سرمایه، اهداف و زمان تعیین شده برای رسیدن به اهداف نیز نقش مهمی در تعیین استراتژی مدیریت سرمایه دارد. هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است. در مرحله بعدی کسب سود و افزایش سرمایه در اولویت قرار میگیرند.
مدیریت سرمایه دانشی است که اگر به نحو درست از آن استفاده شود، نه تنها موجب بقای سرمایه میشود، بلکه سودآوری و افزایش سرمایه را نیز به همراه خواهد داشت. بنابراین، سرمایه گذار باید بیاموزد چگونه سرمایه خود را با توجه به مدلهای سرمایهگذاری خود، به درستی مدیریت کند.
فهرست عناوین مقاله
اهمیت مدیریت سرمایه در زندگی مالی
در سالهای اخیر شاخصهای بازار سهام رشد چشمگیری داشته و سرمایه گذاران با سرمایههای خرد و کلان و با هر میزان مهارت و تخصص مالی وارد این بازار شدهاند. اگرچه روشهای مطمئن و کم ریسکتری مانند صندوقهای سرمایهگذاری وجود دارد، اما افراد زیادی ترجیح میدهند خودشان به معاملات سهام بپردازند.
جهت سرمایهگذاری منطقی و آگاهانه، لازم است سرمایه گذار قبل از ورود به بازار مفهوم و ارکان اصلی معاملهگری از جمله ت حلیل تکنیکال ، تحلیل بنیادی، روانشناسی و مدیریت سرمایه را بیاموزد. در این میان، فراگیری مدیریت سرمایه از اهمیت زیادی برخوردار است، چرا که به طور مستقیم در بقای افراد در بازار تاثیرگذار است و میتوان آن را ضامن حفظ و رشد سرمایه دانست.
مفهوم مدیریت سرمایه چیست؟
مفهوم مدیریت سرمایه که گاهی مدیریت ریسک نیز نامیده میشود، دانش و مهارت سرمایهگذاری با کمترین ریسک و با هدف کسب بیشترین بازده است. هدف اصلی آن، حفظ دارایی و کنترل ریسک و است. در واقع سرمایه گذار برای کسب بازده مورد انتظار خود، میبایست ریسک مشخصی را متحمل شود؛ اما برای جلوگیری از ضررهای سنگین، باید مقادیر بازده و ریسک پیش از ورود به موقعیت معاملاتی مشخص شود به گونهای که در مقابل انتظار کسب سود معقول، ضرر احتمالی نیز کم باشد.
قوانین مدیریت ریسک در معاملات تاثیر به سزایی در راستای کاهش ضرر و زیان دارد. یک استراتژی معاملاتی در کنار مدیریت سرمایه، علاوه بر پیشگیری از ضررهای غیر منتظره، به تدریج موجب رشد سرمایه خواهد شد. مدیریت سرمایه و حتی دیگر ابزارهای مالی در معاملات سهام ، واحد و مشخص نیست و به شخص سرمایه گذار بستگی دارد. در واقع جزئیات و نحوه اعمال آن، با توجه به دیدگاه سرمایهگذار، اهداف مالی، تفکر و روحیات او متفاوت است. بنا بر چنین معیارهایی، رویکرد سرمایهگذاران اعم از ریسکگریز و ریسکپذیر بودن مشخص میشود.
رعایت اصول مدیریت سرمایه
به طور کلی نمیتوان برای همه سرمایه گذاران قواعد واحدی تجویز کرد و معاملهگران باید از قواعدی متناسب با شخصیت خود استفاده کنند. بطور مثال، میزان پذیرش ریسک در افرادی که در موقعیتهای معاملاتی دیدگاه کوتاه مدت دارند به نسبت افرادی که دیدگاه بلند مدت دارند، متفاوت است. افراد زیادی با رویای ثروتمند شدن در زمان کوتاه وارد بازار سهام میشوند؛ چنین سرمایهگذارانی را نمیتوان ریسک پذیر توصیف کرد زیرا واژه ریسک برای آنها تعریف نشده است زیرا آنها در محاسبات ذهنی خود فقط به سود فکر میکنند. ممکن است چنین سرمایه گذارانی مدتی سود بالایی را تجربه کند اما به دلیل عدم توجه به دانش مدیریت سرمایه و پذیرش ریسک نامحدود، ثروت خود را به نابودی میکشانند.
بیشتر بخوانید: سبد سهام چیست
وجه تمایز اصلی معاملهگران موفق با دیگر سرمایه گذاران، رعایت اصول مدیریت سرمایه است که برای آن روشهای مختلفی ارائه شده است. روشهای کلاسیک اغلب تئوری و شامل محاسبات ساده هستند و مدلهای نوین آن، بر مبنای جداول و فرمولهای پیچیده ریاضی شکل گرفتهاند. این روشها به طور کلی بر مبنای ارزیابی ریسک در موقعیتهای معاملاتی و به صورت انفرادی است که در نهایت قوانین و چهارچوبهای مشخصی را برای محدوده ریسک پذیری معاملهگران تعیین میکند.
ارکان اصلی مدیریت سرمایه را بشناسید
اگرچه برای مدیریت سرمایه فرمول و روش واحدی وجود ندارد اما شاخصهای مرسومی وجود دارند که از آنها برای تعیین قوانین مدیریت سرمایه و بررسی دقیق موقعیتهای معاملاتی در بازار استفاده میشود. ریسک، بازده، حجم معاملات، نسبت بازده به ریسک و نسبت افت سرمایه پنج رکن اصلی مدیریت سرمایه است که به هر کدام جداگانه میپردازیم.
سرمایه گذار برای آنکه معاملاتی اصولی و موفقیت آمیز داشته باشد، باید این شاخصها را در هر موقعیت معاملاتی و پیش از ورود به آن بارزیابی کرده و درباره آنها تصمیمگیری کند. پس از تعیین این موارد، نقاط خروج و نیز سود و زیان مورد انتظار از معاملات مورد نظر با دقت مشخص میشود. مدیریت سرمایه در موفقیت هر استراتژی معاملاتی نقش حیاتی دارد و چشم پوشی از آن قطعا به شکست منتهی خواهد شد.
ریسک از بنیادیترین مفاهیم بازار پول و سرمایه است. به بیان ساده، ریسک به معنای زیان احتمالی در سرمایهگذاری است. اجتناب از ریسک در دنیای معاملات غیرممکن است و میبایست در محاسبات منطقی و برای سرمایهگذاری هوشمندانه، درصد مشخصی از آن را در نظر گرفت. تعیین میزان ریسک قبل از ورود به معامله از اصولیترین رسوم انجام معاملات موفق است. برای این منظور، سرمایه گذار باید مشخص کند که در معامله مورد نظر، چند درصد ضرر نسبت به کل سرمایه قابل تحمل و منطقی خواهد بود.
سرمایه گذار بنا بر منطق سرمایهگذاری در بازار، باید به میزان ریسک تعیین شده پایبند باشد؛ زیرا گاهی ممکن است با وسوسه تحمل ریسک بیشتر در ازای سود بالاتر، شاهد یک روند نزولی طولانی مدت باشد و یک ریسک نامحدود را متقبل شود.
بازده
سود حاصل از سرمایهگذاری، بازده نام دارد. مفهوم بازده نیز همانند ریسک به صورت درصد بیان میشود و بر مبنای دوره زمانی، عملکرد سایر داراییها در این دوره و شاخصهای پولی ارزیابی میشود. بازدهی سرمایهگذاران در بازار سهام، از طریق افزایش قیمت سهم و سود نقدی سالانه آن حاصل میشود. بازده مطلوب میتواند تابعی از دیدگاه سرمایهگذاری، هزینههای معاملاتی، ماهیت دارایی، ریسک، نرخ بهره و درصد تورم باشد. به همین دلیل معیار مشخصی برای تعیین درصد بازده بهینه وجود ندارد. در واقع کسب بازده مطلوب تا حد زیادی، نتیجه مهارت سرمایه گذاران در معاملهگری است که توانستهاند مدیریت سرمایه را در تمام مراحل موقعیتهای معاملاتی خود، از لحظه ورود تا خروج اعمال کنند و بهترین نتیجه ممکن را بدست آوردند.
حجم معاملات
تعداد واحدهایی از یک دارایی که سرمایه گذار با پرداخت قیمت معادل مالکیت آن را بدست میآورد، حجم معاملات نامیده میشود. واحد شمارش داراییها در بازارهای سرمایه گذاری متفاوت است. به عنوان مثال شمش طلا را در واحد گرم، ارز را بر مبنای اسکناس با عدد مشخص و سهام را با برگه سهم معامله میکنند. به بیان ساده، حجم معاملات در بازار مالی از طریق تقسیم سرمایه بر قیمت واحد دارایی تعیین میشود.
منظور معاملهگران از تعیین حجم معاملات در بازارهای سرمایه، تعیین حجم بهینه موقعیت معاملاتی متناسب با ریسک احتمالی آن است. ورود به معامله با حجم بالا، ریسک بالاتر و در نتیجه بازدهی بیشتری خواهد داشت؛ استدلال این جمله این است که در صورت صحیح یا غلط بودن پیشبینی سرمایه گذار درباره وضعیت بازار، به دلیل در اختیار داشتن تعداد بیشتری از دارایی، نسبت سود و زیان آن نیز بیشتر خواهد بود. سرمایه گذار منطقی هیچگاه همه سرمایه خود را وارد یک موقعیت معاملاتی خاص نمیکند، بلکه حجم معامله خود را با توجه به حداکثر ریسک قابل تحمل تعیین میکند. در واقع باید بخشی از سرمایه وارد بازار شود و با تعیین نقاط خروج مشخص، قسمت کوچکی از دارایی در معرض ریسک قرار بگیرد.
نسبت بازده به ریسک
نسبت پاداش به ریسک یکی دیگر از شاخصهای مهم و کاربردی در مدیریت سرمایه است. این نسبت در هر موقعیت معاملاتی از حاصل تقسیم بازده مورد انتظار به ریسک احتمالی بدست میآید. سرمایه گذاران باید پیش از ورود به سرمایهگذاری، این نسبت را محاسبه و آن را ارزیابی کنند. این شاخص، میزان ارزشمندی سرمایهگذاری را بیان میکند. نسبت بازده به ریسک در واقع نشان میدهد که در صورت در معرض خطر قرار گرفتن سرمایه، چند برابر بازده احتمالی بدست خواهد آمد.
حداقل مقدار مجاز برای این نسبت طبق اصول سرمایهگذاری منطقی،، عدد ۱ است. یعنی توان ریسکپذیری در یک موقعیت معاملاتی در بدترین حالت باید برابر بازده مورد انتظار باشد. در این نسبت مقادیر کمتر از ۱ قابل قبول نیست و نباید به معامله ورود پیدا کرد. زیرا سرمایه گذار نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را تحمل میکند و این رویکرد در بلند مدت با زیان همراه خواهد بود.
از مهمترین کاربردهای نسبت بازده به ریسک، تعیین محدودیت برای سرمایهگذاران هیجانی است که معمولا متحمل ریسکهای غیر منطقی میشوند. محاسبه این نسبت پیش از ورود به معامله، تعادلی بین ریسک و بازده مورد انتظار برقرار میکند؛ رویای سودهای نجومی در چنین سرمایه گذارانی در اکثر مواقع موجب پذیرش ریسکهای سنگین و نابودکننده میشود. یک اصطلاح رایج بیان میکند که ریسک پذیری بالاتر، بازدهی احتمالی بیشتری را نتیجه خواهد داد. در واقع میزان بازده با مقدار ریسک پذیرفته شده مرتبط است؛ اما سرمایه گذار صرف کسب بازده بالاتر نمیتواند و نباید ریسکهای نجومی را تحمل کند.
نسبت افت سرمایه
نسبت افت سرمایه، میزان افت قیمت یک دارایی در یک دوره خاص برای یک سرمایه گذاری، حساب معاملاتی یا صندوق است. نسبت افت سرمایه که به صورت درصدی بیان میشود، میزان کاهش ثروت سرمایه گذاری است که در یک سری از معاملات ناموفق عمل کرده یا معامله زیان ده بوده است. نسبت افت سرمایه از اختلاف میان سطح قبلی سرمایه پیش از ضرر و سطح فعلی سرمایه بعداز ضرربدست میآید.
بیشتر بخوانید: چگونه در بورس ضرر نکنیم
به طور طبیعی همه تریدرها افت سرمایه را تجربه کردهاند، اما تریدرهای حرفهای در این بین متحمل ضرر هنگفت نشدهاند زیرا در کنترل و محدود نگه داشتن آن مهارت کافی داشتهاند. سرمایه گذاران باید همیشه به این اصل در مدیریت سرمایه توجه داشته باشند که مهمترین اصل در بازار سرمایه، بقا است.
قواعد مرسوم و توصیههای رایج در مدیریت سرمایه
- هر سرمایه گذار باید بر اساس شخصیت و رویکرد خود یک استراتژی معاملاتی برای خود در نظر بگیرد و به آن پایبند باشد.
- هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است و کسب سود و افزایش سرمایه در الویت بعدی قرار میگیرند.
- پیش از ورود به یک معامله، باید ریسک و بازده مورد انتظار از آن معامله به دقت تعیین شود.
- محاسبه مقدار ریسک و بازده، یک تابع مستقیم از نقاط خروج احتمالی و حجم معاملات است.
- بنا بر اصول سرمایهگذاری و توصیه سرمایه گذاران موفق بازار سرمایه، حداکثر مقدار ریسک تعیین شده در هر موقعیت معاملاتی، نباید بیشتر از ۳ درصد باشد.
- کمترین مقدار مجاز در محاسبه نسبت بازده به ریسک در یک موقعیت معاملاتی، عدد ۱ است و در صورت کمتر بودن مقدار حاصل، ورود به این معامله خطای بزرگی خواهد بود.
- در صورتی که سرمایه گذار به چندین موقعیت معاملاتی باز به صورت همزمان نیاز دارد، لازم است حداکثر ریسک قابل تحمل بین موقعیتهای معاملاتی تقسیم شود.
- زمانی که سرمایه گذار به بازده نجومی انواع معاملات اعتباری و اهرمی فکر میکند، باید ریسک سنگین و چند برابری آن را نیز در نظر بگیرد.
- توصیه میشود سرمایهگذار آستانه تحمل افت سرمایه خود را در موقعیتهای معاملاتی به طور دقیق مشخص کند. در صورت مواجهه با چند معامله زیانده که نسبت افت سرمایه به محدوده خطر رسید، لازم است سرمایه گذار فرآیند معاملاتی خود را بدون تعلل برای مدتی متوقف کند.
جمعبندی
یک سرمایه گذار پیش از ورود به بازار سرمایه باید مشخص کند که چه نوع معاملهگری است و چه سبک معاملاتی را در نظر دارد. بنا بر این موارد، یک استراتژی معاملاتی طراحی میشود که مدیریت سرمایه در بستر آن صورت میگیرد. در این استراتژی باید مشخص شود معامله در چه بازه زمانی انجام شود و گزینه سرمایه گذاری چه ویژگیها و جذابیتهایی داشته باشد. سرمایه گذاران حرفهای کاملا محتاط و ریسک گریز هستند و زمانی وارد یک معامله خواهند شد که ریسک آن درصد ناچیزی باشد.
همچنین برای ورود به معامله باید میزان سرمایه، نقاط ورود و خروج سرمایهگذاری و حد ضرر و حد سود تعیین شود که شما این موارد را بصورت اصولی و علمی در دوره تحلیل تکنیکال مقدماتی و دوره تحلیل تکنیکال پیشرفته بصورت حرفه ای فرا می گیرید. علاوه بر این، نظم مهمترین شاخص رفتاری یک معاملهگر است و باید بتواند سرمایه خود را مطابق با استراتژی طراحی شده مدیریت کند. در مدیریت سرمایه، هیچ استراتژی معاملاتی نتیجهبخش نخواهد بود، مگر اینکه سرمایه گذار به اصول و قوانین آن پایبند باشد.
صرف سهام (stock premium) چیست؟
شرکتهای بورسی از روشهای مختلفی برای افزایش سرمایه خود استفاده میکنند که یکی از آنها صرف سهام یا stock premium نام دارد. در این روش، شرکت بورسی مبلغی مازاد بر ارزش اسمی سهام خود را از خریداران دریافت میکند. حال سوال این جا است که این مبلغ مازاد چقدر است؟ چگونه تعیین و دریافت میشود؟ در ادامه این مقاله به صورت کامل به موضوع صرف سهام و پاسخ سوالات مذکور خواهیم پرداخت.
تعریف صرف سهام یا همان stock premium
همان طور که میدانید ارزش اسمی هر برگه سهام در ایران برابر 1000 ریال است اما معاملات آن در بازار بورس با قیمتی متفاوت انجام میشود. این قیمت ارزش بازاری سهام نام دارد. حال شرکت میتواند سهام خود را در بازار برابر با ارزش اسمی عرضه کند یا این که آن را با قیمتی بیشتر، برابر آن چه در بازار معامله میشود، به فروش برساند. بنابراین تفاوت ارزش بازار چگونه بیان می شود؟ قیمتی بین ارزش اسمی و ارزش بازاری سهام وجود دارد. به مابهالتفاوت ارزش اسمی هر سهم و وجوه دریافتی بابت فروش آن، «صرف سهام» یا (stock premium) میگویند.
تفاوت قیمت اسمی و ارزش بازاری سهم صرف سهام
مهمترین موضوعی که نظر سهامداران را به ارزش بازاری سهم جلب میکند، تخمین ریسک است. افراد با محاسبه ارزش بازاری سهم، ریسک سرمایهگذاری در آن را تخمین میزنند و البته عددی که از محاسبه ارزش بازار سهام شرکت (طبق فرمولی که در قبل ارائه شد) به دست میآید، اندازه شرکت را مشخص میکند.
قیمت اسمی سهم نمیتواند اطلاعاتی مانند ریسک سرمایهگذاری، اندازه شرکت و… را به افراد ارائه دهد. قیمت اسمی فقط یک قیمت ثابت است که روی برگه سهام درج میشود و به تنهایی کاربرد خاصی ندارد. مهمترین کاربرد قیمت اسمی، زمانی است که آن را با قیمت بازاری مقایسه کنیم. در واقع از مقایسه قیمت اسمی سهم با قیمت بازاری آن، میتوانیم میزان ارزنده بودن سهام را دریابیم. به بیان ساده، تفاوت قیمت اسمی و ارزش بازاری سهم در اطلاعاتی است که در اختیار ما میگذارند. قیمت اسمی موردی نیست که به تنهایی مورد توجه سرمایهگذاران قرار بگیرد و در نهایت اطلاعات کمی را درباره سهم مشخص میکند. اما ارزش بازاری سهم، هم قیمت و هم حجم معاملات را در دل خود دارد و پارامتر مهمتری برای ارزیابی سهام شناخته میشود.
نحوه محاسبه ارزش بازار هر سهم
قیمت یا ارزش بازار هر سهم، بنا به دلایل مختلفی تغییر میکند. البته تعیینکننده اصلی قیمت هر سهم در بازار بورس میزان عرضه و تقاضا در آن است. زمانی که میزان تقاضا از عرضه پیشی بگیرد، قیمت افزایش و زمانی که میزان عرضه از تقاضا پیشی بگیرد، قیمت کاهش مییابد اما همین تغییر در میزان عرضه و تقاضا وابسته به شرایط شرکت، نیاز جامعه به کالا و خدمات آن، قیمت ارز، میزان واردات و صادرات و شرایط سیاسی است.
مثلا دولت تصمیم میگیرد بودجه سالیانهای صنایع خودروسازی، فولاد یا پتروشیمی را افزیش دهد. این کار موجب رونق بیشتر در شرکتهای وابسته به صنایع مذکور میشود و در نهایت قیمت سهام یا ارزش بازار هر سهم آنها افزایش مییابد. همچنین محاسبه ارزش بازار سهام شرکت از طریق فرمول زیر انجام میشود.
تعداد سهامی که آن شرکت ثبت کرده است × قیمت روز سهام شرکت = ارزش بازار سهام شرکت
افزایش سرمایه از طریق صرف سهام
برای افزایش سرمایه از طریق صرف سهام (stock premium)، شرکت بورسی به جای انتشار سهم با ارزس اسمی (1000 ریال)، ارزش بازار سهام شرکت را طبق فرمول قبل محاسبه و پذیره نویسی را با قیمتی معادل ارزش بازار انجام میدهد. بنابراین شرکت پس از فروش اوراق، سرمایه مورد نیاز را جذب میکند. همان طور که متوجه شدهاید در افزایش سرمایه از طریق صرف سهام، مبلغ مورد نیاز در زمان بسیار کوتاهی در اختیار شرکت قرار میگیرد و این موضوع را میتوان مهمترین دلیل محبوبیت روش صرف سهام دانست.
مزایای افزایش سرمایه به روش صرف سهام
به محبوبیت روش صرف سهام به دلیل دسترسی سریع به منابع مالی اشاره کردیم. حال میخواهیم مزایای افزایش سرمایه به روش صرف سهام را به صورت کامل بررسی کنیم.
- شرکتها برای تامین نیاز مالی خود از منابع متفاوتی کمک میگیرند. غالب اوقات این تامین مالی دارای سررسید معلوم است. به عبارتی شرکت مبلغی را مانند وام دریافت میکند و در موعد مقرر باید برای بازپرداخت آن اقدام کند. افزایش سرمایه به روش صرف سهام این امکان را به شرکت میدهد که بدون نگرانی بابت بازپرداخت، به مبلغ مورد نیاز دسترسی داشته باشد. در این شرایط شرکت بدهکار هیچ سازمان و… نیست و همین عدم بدهی باعث افزایش اعتبار شرکت و بالا رفتن ارزش سهام آن میشود.
- ایجاد تغییرات بزرگ در هر شرکتی، وابسته به دسترسی به منابع مالی قابل توجه است. اصلاح ساختار سرمایه یکی از تغییرات بزرگ در سازمان به حساب میآید. شرکتها میتوانند از طریق افزایش سرمایه به روش صرف سهام، منابع مالی برای اصلاح ساختار سرمایه را تامین کنند.
- افزایش سرمایه به روش صرف سهام، مزایای غیر مستقیم زیادی دارد که میتوان آنها را در ادامه دو مورد قبل بررسی کرد. در مزیت اول به افزایش اعتبار شرکت اشاره شد. زمانی که یک شرکت بورسی از اعتبار خوبی برخوردار باشد، سرمایهگذاران بنیادی بر سهام آن تمرکز میکنند، نوسانگیری در آن کمتر و تعداد سهامداران افزایش مییابد. این روند در طولانی مدت تاثیر خوبی بر ثبات قیمت سهم دارد. چنان چه حتی زمان اصلاح بازار، قیمت آن کاهش چندانی نخواهد داشت.
از طرفی قرارگیری منابع قابل توجه در اختیار شرکت، موجب افزایش سودآوری و EPS، غنی شدن قیمت سهم و کاهش ریسک سرمایهگذاری در آن میشود.
ذینفعان صرف سهام
با توجه به مزایایی که برای افزایش سرمایه به روش صرف سهام (stock premium) بیان شد، حتما تا حدودی متوجه ذینفعان صرف سهام شدهاید. اما در حالت کلی صرف سهام، چهار ذینفع اصلی دارد:
- شرکت منتشرکننده سهام: ذینفعان اصلی صرف سهام، شرکتهای بورسی و فرابورسی هستند که از این روش افزایش سرمایه استفاده میکنند. ریسک پایین صرف سهام، دسترسی به منابع مالی قابل توجه در زمان کوتاه، عدم موعد سررسید و بازپرداخت و امکان اعمال تغییرات بزرگ بدون نگرانی درباره چالشهای مالی، از مهمترین منافع دستاندرکاران شرکت منتشرکننده سهام است.
- سهامدار عمده: سهامداران اصلی یا عمده شرکت، در حقیقت دارنده سهم مدیریتی هستند. برای این افراد حفظ درصد سهام مدیریتی، حفظ کنترل شرکت و کنترل ریسک حائز اهمیت است. حال با توجه به اینکه در افزایش سرمایه به روش صرف سهام، هیچ آورده نقدی از طرف سهامداران عمده وجود ندارد، ریسکی متوجه آنها نخواهد بود.
- بازار سرمایه: در روش صرف سهام، پذیرهنویسی با قیمتی بالاتر از ارزش اسمی انجام میشود. بنابراین در صورتی که از سهام مد نظر استقبال خوبی صورت بگیرد، مبلغ قابل توجهی وارد بازار خواهد شد. این مبلغ در تمام ابعاد بازار سرمایه تاثیر مثبت دارد که بالا رفتن گردش مالی و افزایش نقدینگی نمونه آن است.
- سهامداران جزء: سهامدارن جزء در بازار بورس همواره به دنبال راهی برای افزایش بازدهی هستند. افزایش سرمایه به روش صرف سهام موجب بالا رفتن ارزش سهم میشود. بنابراین سهامدار خرد بدون فروش هیچ سهمی از سود بازار منتفع شده است.
معایب روش صرف سهام
در کنار تمام مزایایی که برای افزایش سرمایه به روش صرف سهام ذکر شد، شرکتهایی هستند که به دلیل بعضی چالشها همچنان از این روش استقبال نمیکنند. البته این چالشها را نمیتوان جزو معایب روش صرف سهام (stock premium) به حساب آورد، ولی به هر حال مانعی برای بهرهگیری از شیوه صرف سهام است. در ادامه برخی از این چالشها را بررسی میکنیم.
- نقدشوندگی یکی از مهمترین چالشهای سهامداران است. از آن جایی که در روش صرف سهام، معاملهگران هزینه بیشتری را بابت خرید پرداخت میکنند، باید از نقدشوندگی آن مطمئن باشند. پس اگر معاملهگران نتوانند از این بابت مطمئن شوند از سهام مذکور استقبال نخواهند کرد.
- در بعضی از شرکتها درصد مالکیت سهامداران از ثبات کافی برخوردار نیست. در این شرکتها افزایش سرمایه به روش صرف سهام موجب کاهش مالکیت و تاثیرگذاری سهامداران اصلی در مدیریت و کنترل شرکت خواهد شد. بدیهی است که این موضوع به ضرر سهامداران اصلی است، پس آنها از روش صرف سهام استقبال نمیکنند.
- سهامداران خرد زمانی از روش صرف سهام استقبال میکنند که دورنمای خوبی نسبت به آن وجود داشته باشد. به عبارت دیگر اگر بازار در رکود و شرایط منفی به سر ببرد، هیچ سرمایهگذاری امیدی به رشد سهام جدید ندارد. بنابراین از سهام منتشر شده با قیمت بالاتر از ارزش اسمی هم استقبال نخواهد کرد.
اگر بازار پر رونق و در شرایط مثبت به سر ببرد، سهامداران به رشد هر سهمی امید دارند و از سهامی که با قیمت بازار (یعنی بالاتر از ارزش اسمی) منتشر شود هم استقبال میکنند.
سخن آخر
در بین روشهای مختلفی که برای افزایش سرمایه شرکتهای بورسی وجود دارد، صرف سهام یکی از پرچالشترین آنها به حساب میآید و حال که میدانیم منظور از صرف سهام (stock premium) چیست، درک این چالشها به خوبی برایمان میسر است. استفاده از این روش مانند دو روی یک سکه میماند. از طرفی ترس کاهش قدرت مدیریتی برای سهامداران ارشد، موجب عدم استقبال از این روش میشود. اما از طرف دیگر جذب منابع مالی بالا در مدت زمان کم و بدون نگرانی بابت بازپرداخت، دستاندرکاران شرکت (به خصوص عوامل اجرایی) را به استفاده از روش صرف سهام تشویق میکند.
نسبت P/B در بورس چیست؟
یکی از اصلی ترین شرط ها برای موفق شدن در بازار سرمایه، آموختن و شناخت دقیق مفاهیم و اصطلاحات آن است. اگر جزء فعالان بازار سرمایه هستید، با شناخت و تسلط بر اصطلاحات و مفاهیم موجود در بورس و با بکارگیری آن ها در جهت درست، تبدیل به یکی از برندگان این بازار خواهید شد. در حالت کلی در بازار سرمایه سه نوع تحلیل داریم:
1. تحلیل بنیادی
2. تحلیل تکنیکال
3. تحلیل از روش تابلوخوانی
در مقاله های قبل به شناخت نسبت های P/E و P/S پرداختیم که هم در تحلیل بنیادی و هم در تحلیل از روش تابلوخوانی کاربردهای زیادی دارند. بررسی ها نشان می دهد، تعداد قابل ملاحظه ای از شرکت هایی که هم اکنون در بورس فعالیت میکنند، در حال حاضر کمتر از قیمت دفتری یا همان ارزش هنگام تاسیس خود، معامله می شوند. یکی از نسبت هایی که در تحلیل بنیادی از اهمیت بالایی برخوردار است، نسبت مهم ارزش بازاری به ارزش دفتری هر شرکت یا نسبت P/B شرکت است. در این مقاله سعی داریم به نسبت P/B و کاربردهای مهم آن بپردازیم. پس با ما همراه باشید.
مفهوم نسبت P/B چیست؟
نسبت P/B از دو واژه Price به معنای قیمت یا ارزش بازار و Book Value به معنای ارزش دفتری تشکیل شده است؛ پس در واقع نسبت P/B نشان دهنده نسبت قیمت یا ارزش بازار هر سهم به ارزش دفتری هر سهم میباشد. ارزش دفتری هر سهم عبارت است از حاصل تقسیم ارزش ویژه یا مجموع حقوق صاحبان سهام شرکت به تعداد کل سهام آن شرکت است که نشان دهنده ارزش تاریخی یا ارزش ترازنامه ای شرکت میباشد.
از طرفی ارزش بازار، انعکاسی از انتظارات سهامداران از وضعیت آتی شرکت است. در حقیقت نسبت قیمت هر سهم به ارزش دفتری هر سهم، طرز تفکر و ارزش بازار چگونه بیان می شود؟ انتظارات سهامداران شرکت نسبت به عملکرد گذشته و دورنمای آینده شرکت را بیان میکند؛ در شرایطی که درآمد یا
EPS هر سهم مقداری منفی باشد و یا بسیار متغیر بوده و به طور غیر معمول، بزرگ و یا کوچک باشد، ارزش دفتری هر سهم که در اغلب موارد مثبت است و چندان هم تغییر نمیکند، اهمیت بیشتری پیدا کرده و این نسبت کمک زیادی در برآورد وضعیت شرکت به ما میکند.
نحوه محاسبه نسبت P/B چگونه است؟
با ذکر یک مثال، نحوه محاسبه نسبت P/B را بهتر متوجه خواهید شد. فرض کنید که میخواهیم نسبت P/B شرکتی را محاسبه کنیم.
ابتدا باید اطلاعات و صورتهای مالی میان دوره ای ماهانه، 3 ماهه، 6 ماهه و یا یکساله از ترازنامه های اخیر منتشر شده شرکت را
در دست داشته باشیم. این اطلاعات و صورتهای مالی هم در سایت خود شرکت و هم در سامانه کدال به نشانی Codal.ir موجود میباشد.
در بورس P/B چطور محاسبه میشود؟
در گام اول باید میزان ارزش دفتری هر سهم شرکت یا همان پارامتر B را تعیین کنیم؛ ارزش دفتری به ازای هر سهم برابر است با مجموع حقوق صاحبان سهام شرکت تقسیم بر تعداد کل سهام شرکت؛ در قسمتی از صورت های مالی میان دوره ای، جمع حقوق صاحبان سهام شرکت مورد نظر به صورت یک عدد نمایش داده شده است. فرض کنید این عدد برابر با 15.000.000.000.000 ریال باشد و تعداد کل سهام شرکت مورد نظر 13 میلیارد سهم باشد.
از تقسیم عدد 15.000.000.000.000 بر 13.000.000.000 عدد 1153 حاصل میشود. این عدد نشان دهنده این است که ارزش دفتری هر سهم شرکت مورد نظر در حال حاضر 1153 ریال است.
در قدم بعدی باید از روی تابلوی معاملات شرکت، قیمت پایانی سهام شرکت را بخوانیم که این عدد همان پارامتر P است. فرض میکنیم قیمت پایانی نماد معاملاتی شرکت مورد نظر در تابلوی معاملات برابر با 2000 ریال باشد. حال با تقسیم پارامتر P یعنی عدد 2000 بر پارامتر B یعنی عدد 1153، نسبت P/B شرکت به دست خواهد آمد که در اینجا این عدد برابر با 1.73 است. این عدد به این معنا است که قیمت بازاری هر سهم شرکت مورد نظر 1.73 برابر ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام آن به ازای هر سهم است.
از این نسبت چه اطلاعاتی میتوان استخراج کرد؟
نسبت P/B در واقع نشان می دهد که آیا قیمتی که هم اکنون یک سهم در بورس معامله می شود از ارزشی که از نظر حسابداری در دفاتر حسابداری آن شرکت ثبت شده کمتر و یا بیشتر است. به عبارتی دیگر، هرچه نسبت P/B برای سهام یک شرکت کمتر باشد، آن شرکت وضعیت بهتری در بازار دارد.
طبیعی است هرچه میانگین P/B تمام سهام موجود در بازار کمتر باشد، وضع آن بازار و در واقع وضع آن اقتصاد بهتر است؛ حداقل از نظر نسبت بین ارزش بازار به ارزش دفتر این گونه است.
از آنجا که براساس استاندارد های حسابداری، بدهی های شرکت در ترازنامه به ارزش روز و دارایی های شرکت به بهای تمام شده یا خالص ارزش بازیافتنی، هر کدام کمتر باشد، ثبت می شود؛ بنابراین اثر بسیار مهم تورم در سمت راست ترازنامه شرکتها منعکس نمیشود و به همین دلیل، نسبت P/B در حقیقت ارزش سهام را نسبت به ارزش خالص دارایی های شرکت با بهای تمام شده می سنجد.
به این ترتیب در اقتصادهای تورمی، معمولا این نسبت در طول زمان، در صورتی که تجدید ارزیابی دارایی ها اتفاق نیفتد، رشد می کند؛ چرا که شتاب رشد صورت کسر که قیمت سهام است، از مخرج کسر که خالص ارزش دارایی های شرکت به بهای تمام شده است، بیشتر میشود. از همین رو، این نسبت در بازارهای تورمی یک مقیاس بسیار محافظه کارانه برای ارزش گذاری سهام محسوب میشود و معمولا سهام دارای P/B حدود یک واحد، از منظر تحلیلی ارزنده و جذاب توصیف می شوند. مقدار پائین این نسبت می تواند نشان دهنده این باشد که سهم زیر ارزش ذاتی قرار دارد.
خلاصه نکات مربوط به نسبت P/B به شرح زیر است:
- نسبت P/B ارزش بازار یک شرکت را به ارزش دفتری آن میسنجد.
- نسبت P/B منعکس کننده نسبت بین حقوق صاحبان سهام شرکت و ارزش دفتری آن است.
- بطور معمول ارزش بازار یک شرکت بالاتر از ارزش دفتری آن است.
- سرمایه گذاران ارزشی از نسبت P/B برای شناسایی سرمایه گذاریهای احتمالی استفاده میکنند.
- نسبت P/B زیر 1، معمولا یک سرمایه گذاری قوی محسوب میشود.
- نسبت P/B پائین تر میتواند به معنی این باشد که قیمت سهم زیر ارزش ارزش بازار چگونه بیان می شود؟ ذاتی است.
- در قیمت سهام، معیار آینده نگری لحاظ شده و منعکس کننده جریانات آتی پول نقد در شرکت است.
- ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام يک معيار حسابداری است كه براساس اصل هزينه تاريخی ساخته شده است.
- اگر شرکتی تمام دارایی های خود را نقد کرده و تمام بدهی ها را پرداخت کند، مقدار سرمایه باقی مانده ارزش دفتری شرکت است.
- به عبارتی دیگر، ارزش دفتری، داراییهای خالص یک شرکت است.
- اختلافات بزرگ بین نسبت P/B و بازده حقوق صاحبان سهام اغلب زنگ خطری برای شرکتها است.
خوندن این مقاله میتونه خیلی در آینده به کمکت بیاد » بازیگر سهم در بورس چیست؟
نتیجه گیری
خب دوستان در این مقاله هم یکی دیگر از اصطلاحات و مفاهیم رایج در بازار سرمایه را آموختیم. امیدواریم که این مقاله هم مورد قبول شما بوده باشد و نظرتان را جلب کند. بنده و همکارانم در تیم بورس فا خوشحال میشویم از اینکه دیدگاه تان را برای ما به اشتراک بگذارید. پند همیشگی ما به شما آموختن و یادگیری تکنیک ها و تحلیل های بورس است تا خودتان به تنهایی بتوانید تحلیلگر خودتان باشید. همواره موفق و پر سود باشید.
سوالات متداول در رابطه با نسبت P/B
نسبت P/B، نسبت ارزش بازار یک شرکت را به ارزش دفتری آن میسنجد.
اگر شرکتی تمام دارایی های خود را نقد کرده و تمام بدهی ها را پرداخت کند، مقدار سرمایه باقی مانده ارزش دفتری شرکت است.
اختلافات بزرگ بین نسبت P/B و بازده حقوق صاحبان سهام، اغلب زنگ خطری برای شرکتها است.
دیدگاه شما