اگر از روشهای تکنیکال کلاسیک استفاده میکنید به شما ارزش نهایی حدود 40,000$ میدهد… ولی نصف
خوب این به شما ارزش نهایی این اجرا را احتمالاً (کلمه کلیدی-احتمالاً) 1 میلیون دلار میدهد.
این به شما یک انحراف استاندارد به سمت 400,000$ و دو پتانسیل استاندارد به 1 میلیون دلار میدهد (پتانسیل).
—رائول پال هشتم می، 2020
سرمقاله وطن امروز/ چرا ژنرالهای اقتصادی، مدیران دولتی خوبی نیستند؟
وطن امروز/ « چرا ژنرالهای اقتصادی، مدیران دولتی خوبی نیستند؟ » عنوان یادداشت امروز روزنامه وطن امروز به قلم دکتر محمدرضا مهدیار اسماعیلی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
به یاد دارم صبح یکی از روزهای ماه مه سال 2006 که جورج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا در نطقی تلویزیونی در کمال شادمانی، هنری پالستون را به عنوان وزیر خزانهداری ایالات متحده برگزید، هنری پالستون با دستانی فرو برده در جیب، با ابراز بیتفاوتی کامل در کنار بوش ایستاده بود و حین نطق انتصابش توسط رئیسجمهور کشورش در اوج بیتوجهی به او، در حال لذت بردن از مشاهده مناظر طبیعی اطراف کاخ سفید بود! تصویر آشنایی که دولتمردان فعلی کشورمان نیز در سالهای اخیر تمایل زیادی به بومیسازی آن نشان دادهاند؛ سیاست انتصاب تجار و بازرگانان متمکن بر مناصب مهم اقتصادی و سیاسی کشور. استدلال اتخاذ این سیاست نیز این است که افرادی که توانایی تولید ثروت و رفتار حرفهای اقتصادی را پیش از این در کارنامه شخصی خود دارند، طبعاً برای سازمانهای دولتی تحت مدیریت خود نیز میتوانند شکوفایی اقتصادی و رشد بهرهوری بیشتری را به ارمغان بیاورند. سیاستی که اغلب در بطن خود دارای یک تالی فاسد است!
ممکن است تصور کنید که برای هنری پالستون که در طول سال قبل از آن مبلغ بسیار هنگفت 31 میلیون دلاری را تنها بابت دستمزد مدیریت از بنگاه عظیم گلدمن ساکس دریافت کرده بود، قبول این پست دولتی با حقوق بسیار ناچیز آن، کاری سخت و احتمالاً غیرعقلایی بوده است. یا شاید هم انگیزه مدیریت جهادی و خدمت به کشورش او را وادار به قبول این مسؤولیت سنگین دولتی با حقوق بسیار ناچیز آن کرده است! اما 3 سال بعد مشخص شد که او با پذیرفتن سمت وزیر خزانهداری در آن مقطع، بزرگترین و سودآورترین تصمیم اقتصادی تمام عمرش را گرفته بود، زیرا او پیش از قبول سمت وزارت موظف بود کل 485 میلیون دلار سهام شخصی خود از بنگاه گلدمن ساکس را به فروش برساند! داستان زمانی جذابتر شد که او با بهرهگیری از قانون مصوب دوران تصدی بوش پدر توانست از معافیت مالیاتی مدیران دولتی چرا تجارت سهام گلدمن ساکس؟ نیز استفاده کند و 50 میلیون دلار نیز مالیات نپردازد!
اما از چه زمانی این باور در ذهن سیاستمداران القا شد که دعوت از ژنرالهای اقتصادی میتواند گره از مشکل اقتصاد کشور باز کند؟ تا جایی که رئیسجمهور روحانی در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری خود سعی کرد تا با معرفی رئیس اتاق بازرگانی ایران – به عنوان مورد اعتمادترین اقتصاددان دولتی نزد بخش خصوصی- به عنوان یار و مشاور نزدیک خود، رأی بیشتری را با هدف حل بهتر مشکلات اقتصادی کشور به خود جلب کند.
اکنون رئیسجمهور روحانی در دولت خود با دعوت از عده قابل ملاحظهای از صاحبان سرمایههای خصوصی در سمتهای مهم دولتی تلاش میکند بخش صاحب سرمایه کشور را با خود همراه سازد و با تفویض اختیارات دولتی به افرادی که پیش از این در بنگاههای خصوصی به مدیریت سرمایههای کلان پرداختهاند، به زعم خود مشکلات اقتصادی کشور را به صورت عملیاتی و عینیتر شناسایی و حل کند. حضور افرادی که در عین تصدی امتیاز صرافی خصوصی در دوره تحریم ارز، در راس امور بودهاند یک نمونه بارز از این مدعاست، یا اداره وزارت صنعت، معدن و تجارت که اکنون تحت مدیریت برخی تجار پیشین بخش خصوصی قرار گرفته، نمونه مهم دیگر از وجود این دیدگاه در دولت یازدهم است. حال به این موارد، حضور رئیس پرسابقه اتاق بازرگانی ایران را نیز به عنوان رئیس دفتر رئیسجمهور اضافه کنید. معتقدم حضور چنین مدیرانی در بدنه دولت، خواسته یا ناخواسته اقتصاد کشور را به سمت بخشهای ثانویه اقتصاد سوق داده است.
تمایل رونق دادن به بخش بازرگانی و تجارت موجب شده که بخش اصلی و موتور محرک اقتصاد کشور که همانا تولید داخلی با تکیه بر اصول اقتصاد مقاومتی باشد، بیش از پیش مغفول بماند. اتفاقی که مشابه آن در زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان رخ داد و وی با هدف ایجاد همراهی کامل میان والاستریت و دولت خود، مدیرعامل بانک سرمایهگذاری مریل لینچ را به عنوان وزیر خرانهداری خود برگزید و به ملت خود اعلام کرد تلاش میکند با اقتصاد بخش خصوصی کشورش همراهی صددرصدی کند. او با همین پرچم آغازگر دوره 30 ساله مقرراتزدایی و حذف نظارتهای مالی بود. اما فرجام این همراهیها با صاحبان سرمایه در سرمایهگذاری در داراییهای پرریسک، منجر به ورشکستگی صدها شرکت پسانداز و وامدهی در ایالات متحده شد و در نهایت 124 میلیارد دلار را تحت عنوان مالیات بر دوش توده جامعه تحمیل کرد. رقمی که به قیمت صرف پسانداز کل عمر برخی از مردم تمام شد. اگرچه آن واقعه در کوتاهمدت منجر به سلب مدیریت از بسیاری از مدیران اصلی اقتصاد آمریکا شد و حتی یار غار ریگان، چارلز کیتینگ را به زندان فرستاد اما چندی بعد معاون کیتینگ یعنی الن گرینسپن که در تمام تصمیمات دردسرساز کیتینگ، مشاور عالی و مشوق او بود به ریاست بانک مرکزی آمریکا نائل شد و در تمام دوره بیل کلینتون و تا نیمه حکومت بوش نیز سکاندار این پست کلیدی بود.
اکنون پس از روشن شدن زیان 5 تریلیون دلاری سال 2001، جرم آگاهانه الن گرینسپن بر هیچ یک از اقتصاددانان سیاسی دنیا پوشیده نیست. کسی که با میدان دادن به رابرت رابین به عنوان وزیر خزانهداری ایالات متحده آمریکا، شرکت خصوصی سیتیگروپ را رشد داد و اندکی پیش از پدید آمدن زیان 5 تریلیون دلاری سال 2001، در مقام نایب رئیسی شرکت سیتیگروپ مبلغ 126 میلیون دلار کسب کرد!
طی 2 سال گذشته دولت یازدهم با استدلال تلاش برای درک بهتر سرمایهداران خصوصی در بهکارگیری مدیران اقتصادی بخش خصوصی سنگ تمام گذاشته است. مدیرانی که اغلب طرفدار اقتصاد باز هستند و همواره دولت را به سمت آزاد گذاشتن بخش بازرگانی تشویق کردهاند. در رابطه با تعیین سهم قابل تخصیص منابع و تسهیلات بانکی، ما شاهد این هستیم که این مدیران دائماً تلاش کردهاند تا محدودیت سهم برخورداری بازرگانی از منابع را برداشته و با مقرراتزدایی در حوزه تخصیص منابع، این امکان را فراهم کنند که بخش بازرگانی با توجه به اینکه به هر حال میتواند سود تسهیلات را باز پرداخت کند از سهم بیشتری هم برخوردار باشد. مخالفت با ایجاد سهمبندی برای بخشهای کشاورزی، صنعت و بازرگانی کشور در تصاحب منابع مالی، وامها و تسهیلات از بارزترین نمونههای آن است. مبنای سخنشان هم این است که بگذارید هرکدام از بخشهای اقتصاد به اندازه استعدادشان در جذب منابع از تسهیلات بهرهمند شوند.
حقیقت آن است که به دلیل ساختار فعلی اقتصاد ایران، سرمایهگذاری در بخش بازرگانی از دیگر بخشها پرسودتر است و این موجب شده بهرهگیری از تسهیلات بانکی با سودهای بالاتر هم برای این بخش ممکن باشد. حتی با توجه به ساختار اقتصاد و سیستم بانکی مبتنی بر نفت ایران میتوان پیشبینی کرد سود بانکی هرقدر بالا باشد، باز هم حیات این بخش چندان به خطر نمیافتد، چرا که بسیاری از قسمتهای کلیدی این بخش در اختیار شرکتهای اقماری خود بانکهاست و عملا آنچه آنها پرداخت میکنند تنها مابهالتفاوت حسابداری سود پرداختی و سود دریافتی است. این موضوع به روشنی موجب میشود که بر خلاف مصلحت عمومی اقتصاد کشور که مبتنی بر افزایش سهم بخشهای مولد بر مبنای اقتصاد مقاومتی است، سهمهای غیرمولد یا نیمهمولد در کشور قدرت یابند و در ادامه منجر به آن میشود که بخشهای نیمهمولد نیز کمکم به سمت سفتهبازی و رفتار غیرمولد روی آورند. علت این تغییر رویه در اصالت نفع شخصی در دیدگاه بازیگران اقتصادی است.
آنچه امروز در عمل روی میدهد آن است که سرمایهداران خصوصی بر خلاف مصلحت عمومی اقتصاد به دنبال حداکثر کردن سود خود در بخش بازرگانی هستند. طبعاً تصدی یک سرمایهدار خصوصی بر مناصب مهم سیاسی و اقتصادی موجب میشود اقتصاد جامعه از نقطه بهینه منطقی خود به سمت نقطه بهینه سیاسی حرکت کند و این تعریف سادهای از مفهوم اقتصاد سیاسی است؛ جابهجا شدن بهینه اقتصادی ناظر به مصلحت کل جامعه، به سمت بهینه سیاسی ناظر به مصلحت خاص. به دیگر سخن، وقتی در اقتصاد کشور ترجیحات سیاسی اولویت پیدا کنند، نقاط بهینه اقتصاد نیز تغییر میکند. اگر ما بُعد سیاسی را در نظر نگیریم نقاط بهینه اقتصادی مختصات مشخصی پیدا میکنند. این در حالی است که با آشکار شدن ابعاد سیاسی، نقاط بهینه از حالت طبیعی اقتصادی خود به مختصات جدید حرکت میکنند.
داستان سوالبرانگیز وام خودرو در روزهای بیپولی دولت نیز از این منظر نتایج جالبی را نشان خواهد داد. تسهیلات بسیار انبوهی که میتوانست به جای خودرو که اصلیترین عامل محرک صنعت و بازرگانی در کشور است، به ساخت مسکن و تکمیل پروژه مسکنمهر اختصاص یابد. اکنون سوال مهم بسیاری از اقتصاددانان از دولت این است که چرا دولت در وانفسای بیپولی و کسری بودجه، طرف تقاضا را با تزریق پول به مسکنمهر تحریک نکرده است؟ ایده تحریک تقاضا با کدام مبنا به سمت بازار خودرو رفت؟
در این مقاله بنا ندارم تمام علت این تصمیم را بر گردن «وجود تفکر اقتصاد سیاسی خرد و مبتنی بر بازار آزاد در ذهن مدیران فعلی» بیندازم اما ناچاریم بپذیریم این تفکر خواسته یا ناخواسته بر تصمیم مدیر ذینفع تاثیرگذار است. ضمن اینکه باید دانست چشمانداز دولت از دوران حضور خود بر مسند اداره کشور نیز بر این تصمیمات تاثیر خواهد گذاشت. یعنی احتمال تغییر دولت همواره این قبیل هزینههای سیاسی را بالاتر میبرد. به چرا تجارت سهام گلدمن ساکس؟ چرا تجارت سهام گلدمن ساکس؟ این معنی که هر چه دولت فعلی از میزان انتخاب مجدد خود نامطمئنتر باشد، تصمیمات سیاسی بیشتری میگیرد تا تضمینی بر تثبیت بیشتر او شود. هر چه دولت احتمال ابقای در قدرت را ضعیفتر ارزیابی کند، نرخ رجحان زمانی سیاستگذاریهای مالی بیشتر شده و افق سیاستها کوتاهتر میشود یا آنکه دولت را به این وا میدارد تا با تصویب قوانین بلند مدت، جایگاه آتی خود را بیشتر در دوران دور ماندن از قدرت، تأمین کند. یکی از نگرانیهای قراردادهای جدید نفتی که در دولت جدید طراحی شده نیز همین است.
قراردادهای آیپیسی، قراردادهای جدیدی هستند که به تازگی رونمایی شدهاند و طول بازه آنها حتی میتواند 30 ساله باشد. این قبیل قراردادهای بلندمدت عملاً قدرت جناح تصویبکننده آن را در طول مدت قرارداد
تا حدی حفظ میکند. اصولاً اگر دولت، دوره حضور خود در قدرت را کم و کوتاه ارزیابی کند، تمایلی به سرمایهگذاریهای بلندمدت ندارد.سرمایهگذاریهایی همچون پروژههای عمرانی بلندمدت که علیالاصول در همان دولت به بار نخواهد نشست. در عوض این دولت تمایل به توجه به کسب دستاوردهای پرهیجان سیاسی دارد که در کوتاهمدت فضای جامعه را متأثر خواهد کرد. مایلم با آوردن مثالی مقایسهای بین طرح عمرانی مسکنمهر در دولت پیشین و طرح برجام در دولت فعلی ابعاد این بحث را روشنتر کنم.
طرح عمرانی مسکنمهر پروژهای بسیار بزرگ بود که قطعاً ثمرات کوتاهمدت سیاسی برای دولت مبدع آن نداشت. حتی در میانمدت نیز به دلیل هزینه بسیار سنگینی که به خود اختصاص میداد ممکن بود از مرز آستانه انتظار جامعه برای مشاهده بازدهی و ثمرات اقتصادی آن نیز عبور کند و به دلیل فرا نرسیدن موسم ثمردهی آن جامعه را ملول و منتقد کند. کما اینکه به دلیل مشکلات متعدد در شیوه اجرا، این اتفاق نیز افتاد اما در مجموع و با نگاه به افق بلندمدت رشد جمعیت و نرخ ازدواج موالید دهه 60 که پرجمعیتترین موالید تاریخ ایران هستند، قطعاً اجرای آن ضروری و اصلاح در شیوه اجرای آن بر دولتهای بعدی از اوجب واجبات بود. در مقابل، طرح تعلیق تحریمها و انجام مذاکرات هستهای و اجرای برجام سیاستی بود که از حیث تحمیل هزینههای سربار اقتصادی دولت به صرفه و قابل اجرا بود و میتوانست با ایجاد هیجانات اجتماعی، دستاوردهای سیاسی ارزان و جذابی را به دنبال داشته باشد. حتی اگر بر همزمان شدن تصادفی موسم پسابرجام با موسم انتخابات مجلس دهم و بروز حس شادمانی اولیه پس از آن در بین موافقان برجام نقدی نداشته باشیم و امیدوار باشیم که لااقل موجب حضور حداکثری هر دو طیف موافق و مخالف در انتخابات پیش رو باشد؛ حتی اگر به اینکه زمان و روز اجرایی شدن آن تا روز انتخابات آنقدر محدود است که فرصت عملیاتی شدن هر آرزویی را در پی اجرای آن به موافقانش نمیدهد هم خرده نگیریم- اگرچه وجود فاصله زمانی کوتاه بین روز اجرایی شدن آن تا روز انتخابات موجب قابل تحمل شدن تعلیق و انتظار موافقان آن برای دیدن ثمرات خیالی اقتصادی چرا تجارت سهام گلدمن ساکس؟ خواهد شد و این خود تاکتیک مناسبی برای همراه نگه داشتن کسانی است که به اشتباه تصور میکنند اجرای برجام در کوتاهمدت میتواند تحولات مهمی در اقتصاد ایجاد کند- باز هم آنچه میتوانم حس کنم این است که تکمیل هرچند کمهزینه و مدبرانه طرح مسکنمهر، ممکن بود به نفع دولت پیشین تمام شود و این امر احتمالاً چه در کوتاهمدت و انتخابات پیش رو و چه در بلندمدت و چشمانداز سیاسی جناح حاکم، جذابیتی برای دولتمردان نداشت و لذا مسکوت ماند.
تاکید میکنم برخورداری افراد از سرمایه مشروع فاقد اشکال است و من اینجا درصدد تکفیر و تقبیح ثروتآفرینی فردی و بخش خصوصی نیستم. در شرایط کنونی تلاش برای تقویت اقتصاد و تولید ملی از طریق سرمایهگذاری و اشتغالزایی امری مثبت و پسندیده است و همه آحاد ملت باید به هر نحوی که میتوانند در نیل به این هدف بزرگ، کشور خویش را یاری کنند اما تصدی مقامات دولتی و سیاستگذاری اقتصادی توسط کسانی که در عرصه تجارت و اقتصاد به نوعی رقیب دیگر افراد محسوب میشوند همچنان که به روشنی به آن پرداختم تبعات اقتصادی اجتنابناپذیری دارد. از این رو شاهد آن بودیم که چندی پیش به دنبال تاکید رئیسجمهور مبنی بر عدم عضویت وزرای دولت در هیات مدیره شرکتهای خصوصی، وزیر صنعت، معدن و تجارت که در ۱۲ شرکت خصوصی عضو هیات مدیره بود از عضویت در هیات مدیره این شرکتها استعفا داد. با این حال مشخص نیست آیا وزیر صنعت، معدن و تجارت تنها از عضویت در هیات مدیره این شرکتها استعفا داده است یا سهام شرکتهای خود را نیز واگذار کرده است.
نگاهی به میزان داراییهای افسانهای شرکتهای خصوصی متعددی که وزیر فعلی صنعت، معدن و تجارت عضو هیات مدیره آنها بوده است، بیانگر آن است که وی سالیان طولانی و متمادی در بخش خصوصی فعال بوده و تاثیر بسیار پروزنی بر فضای تجارت ایران دارد. طبعا دوران تصدی هر مدیر دولتی روزی به پایان خواهد رسید و او احتمالا به مشاغل پیش از دوران تصدی خود باز خواهد گشت. این موضوع قطعاً معادلات اقتصادی آینده وی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. به عنوان مثال زمانی که در سال 2000 سناتور فیل گرام تلاشهای بسیاری کرد تا طی لایحهای مشتقات مالی را از اعمال نظارت و قوانین محدودکننده معاف کند شاید کمتر کسی احتمال میداد وی پس از دوران تصدی خود به عنوان نایب رئیس بنگاه اقتصادی یوبیاس بیشترین بهره را از لایحهای که خود نقش جدی در تصویب آن داشته است ببرد. اضافه کنید که همسر او خانم وندی حتی در همان دوره تصدی دولتی شوهرش نیز از اعضای هیات مدیره شرکت انرون بود و از قانونگذاریهای همسرش حداکثر بهره را کسب کرد.
با این حال خوشحالم از اینکه در کشور ما همواره حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری تاکید داشته و دارند که مسؤولان دولتی باید از بین طبقات متوسط و پایین انتخاب شوند تا درد محرومان و مستضعفان را بفهمند. امیدوارم این مهم همواره دستور کار دولتمردان در انتخاب مدیران خود باشد. بیشک این تاکید به معنی انتصاب مدیری که از حیث حرفهای و شغلی ناتوان و مستضعف باشد نیست اما خلط مفهوم «حرفهای و توانمند» با ماهیت «ثروتمند و تاثیرگذار»، همان مغالطهای است که تالیهای فاسدی که به آن پرداختم را به دنبال دارد.
سیر صعودی قیمت بیت کوین تا یک میلیون دلار
مدیر سابق صندوق سرمایهگذاری GLG میگوید: سیر صعودی بیتکوین «میتواند» به یک میلیون دلار برسد.
نظر مدیر سابق صندوق سرمایهگذاری GLG
در حال حاضر پال مدیر عامل شبکه ویدئویی تجارت و اقتصاد به نام ریل ویژن است که در سال 2014 تأسیس کرد. در روز جمعه (هشت مِی)، مدیر کلان سابق صندوق سرمایهگذاری GLG، رائول پال، توضیح داد که چگونه تحلیل فنی حرکت قیمتی اخیر بیت کوین به او میگوید سیر صعودی قیمت بیت کوین میتواند «احتمالاً» افزایش ارزش بیت کوین را تا یک میلیون دلار هم باعث شود.
مدیر سابق صندوق سرمایهگذاری GLG میگوید: سیر صعودی بیت کوین «میتواند» به یک میلیون دلار برسد.
پال پیش از پایهگذاری اقتصاد کلان و سرویس تحقیقاتی راهبرد سرمایهگذاری کلان جهانی (GMI) در سال 2005، در همگردانی سرمایهگذاری کلان جهانی GLG برای شرکای GLG شرکت جهانی مدیریت سرمایه در لندن (که در چرا تجارت سهام گلدمن ساکس؟ حال حاضر «من جیالجی » نامیده میشود) نقش داشت. قبل از آن هم او در گلدمن ساکس کار میکرد که در آنجا تجارت ارزش صندوق پوشش اروپایی را در مشتقات سهام و حقوق مالی همگردانی میکرد.
حدود ساعت 00:40 BST هشتم می (یا 23:40 UTC هفتم می) مطابق دادههای کریپتوکمپیر، ارزش بیت کوین برای اولین بار از تاریخ هجدهم فوریه به بالای 10,000$ رسید.
سیر صعودی کنونی بیت کوین به نظر تحت سلطه عوامل اقتصاد-کلانی است که بخشی از آن گمانپردازیهای ناشی از هاوینگ افزایش ارزش بیت کوین در دوازدهم می و بخشی نیز اظهارات بسیار خوشبینانه در خصوص بیت کوین (به صورت مقابله با تورم) در نامه سرمایهگذاری (دیدگاه کلان چشمانداز بازار) بود که پال تودور جونز دوم به مشتریان 22 میلیارد دلار «پورتفولیوی جهانی تودور BVI» ارسال کرد که شرکت مدیریت دارایی سرمایهگذاری تودور آن را مدیریت میکند.
خوب پس از اینکه ارزش بیت کوین به بالاتر از سطح 10 هزار دلار رسید پال به توئیتر مراجعه کرد تا در خصوص «یکه تازی بیت کوین» صحبت کند (از دیدگاه تحلیل فنی). به بیان دقیقتر او قصد داشت توضیح دهد که چگونه چارتها این را به او میگویند سیر صعودی کنونی میتواند «احتمالاً» ارزش بیت کوین را تا یک میلیون دلار بالا ببرد:
اگر از روشهای تکنیکال کلاسیک استفاده میکنید به شما ارزش نهایی حدود 40,000$ میدهد… ولی نصف
خوب این به شما ارزش نهایی این اجرا را احتمالاً (کلمه کلیدی-احتمالاً) 1 میلیون دلار میدهد.
این به شما یک انحراف استاندارد به سمت 400,000$ و دو پتانسیل استاندارد به 1 میلیون دلار میدهد (پتانسیل).
—رائول پال هشتم می، 2020
پال بار دیگر مورد تأکید قرار داد که مقدار «غیرعاقلانه» تسهیل کمی (بخوانید چاپ پول) که بانکهای مرکزی اصلی جهان انجام میدهند باید برای بیت کوین مفید باشد که برخلاف این عقیده، تنها در چهار روز، این به «سختی کمّی» تغییر پیدا کرد:
به این موضوع اضافه کنید که بانکهای مرکزی تمام دنیا یا شاهد سقوط ارزش پول خود در برابر دلار (BRL, TRT, ARG و غیره) هستند یا بطور دیوانهوار در حال چاپ اسکناس هستند.
پول بدون پشتوانه عظیم از لحاظ کمی تسهیل کننده با سختترین پولی که بطور خودکار و از لحاظ کمی سخت میسازد مواجه میشود. $BTC پیروز میشود.
او با توئیت زیر بطور خلاصه توضیح میدهد که چرا در خصوص بیت کوین اینقدر سرسخت است:
این یکی از بهترین ستاپها در کلاس داراییای است که تا به حال دیدهام…..فنی، بنیادین، جریان سرمایه و پلامبینگ. همه آنها. حالا.
دوباره، به منظور روشنسازی میگویم، حتی اگر 90% احتمال موفقیت داشته باشد به این معنی نیست که قرار است حتماً کار کند… امکان دارد من اشتباه کنم و اشتباه هم میکنم، اغلب اوقات و بطور فاجعهآمیز.
رائول پال (@RaoulGMI) هشتم می، 2020
ارزش یادآوری دارد که در مسئله آپریل 2020 روزنامه GMI، پال توضیح داد که چرا باور دارد بیت کوین، که او از آن به عنوان «آینده» یاد میکند، میتواند در آینده ارزشی معادل 10 تریلیون دلار داشته باشد.
مخاطرات اقتصادی کرونا
در این گزارش پال در خصوص مخاطرات اقتصادیای صحبت میکند که همهگیری کرونا (کووید-۱۹)—که او آن را «بزرگترین واقعه در تمام طول زندگی» مینامد— ایجاد میکند و اینکه افراد و شرکتها چه کارهایی میتوانند انجام دهند تا از خود حفاظت کنند.
پال باور دارد که پیشبینیهای او برای آینده در سه مرحله عملی میشوند:
فاز نقدینگی (یعنی «پنیک»)
فاز اصلاح (یعنی «امیدواری»)
فاز بیرحمی که همهچیز را تغییر میدهد (یعنی «ورشکستگی»)
در این گزارش پال گفت که باور دارد با افزایش ارزش بیت کوین در 3-5 سال آینده این ارزش میتواند به یک میلیون دلار نیز برسد و بیتکوین میتواند تبدیل به «کلاس سرمایهای $10tn» شود.
در اینجا پال توضیح داد که چرا تفکر ارزش 10 تریلیون دلاری بیتکوین خیلی دور از انتظار نیست:
«هر چه باشد بیتکوین فقط یک ذخیره ارزشی یا واحد پولی نیست. سیستم معتمد و تأیید شده امن مالی و حسابداری ارزش دیجیتالی است که هیچگاه نمیتواند خارج از الگوریتم سیپتوگرافیک تولید شود.»
«هیچ کمبودی در آینده محیط کلی سیستم مبادله و پول به تنهایی و بستری که روی آن جریان دارد وجود ندارد.»
در مطلبی چرا تجارت سهام گلدمن ساکس؟ دیگر درباره رشد بلندمدت یبت کوین گفتهایم که چارلی شرم می گوید بیت کوین برای افزایش ارزش ساخته شده است یا اینکه من احساس می کنم که اگر بیت کوین به افزایش ارزش (رشد بلندمدت بیت کوین) ادامه ندهد، نابود خواهد شد و شفاف است که این کار به این اندازه سریع نیست.
شما میتوانید قیمت لحظهای بیت کوین را در سایت اکسلایت (exlight) رصد کنید.
دبی جای هنگکنگ و لندن را میگیرد؟
فردای اقتصاد: امارات متحده عربی امسال اقامتگاه ۴ هزار میلیونر میشود، رقمی فراتر از هر کشور دیگری در جهان. خیز بزرگ دبی به عنوان مهمترین امارت این کشور برای تبدیل شدن به مهمترین مرکز مالی جهان را با یک جمله میتوان توضیح داد «اولویت ما اقتصاد است». در منطقهای که بیش از سایر نقاط دنیا درگیر مسائل سیاسی است؛ اماراتیها به بازیگری تبدیل شدهاند که همه چیز را در خدمت اقتصاد گرفتهاند. کشوری که معادل ۹۶ درصد تولید ناخالص داخلی خود صادرات دارد و ۱۹۴ کشور شریک تجاری آن هستند، حالا در سیاستی فعال، اما بیطرفانه نه تنها به روسیه و ایران در دوران تحریم کمک میکند، بلکه در عادیسازی روابط با اسرائیل پیشگام شده و تجارت با غرب را نیز توسعه داده است.
دو فرصتسازی امارات از آشوب جهانی
اکونومیست در گزارش اخیر خود به موقعیت طلایی کشورهای صادرکننده انرژی خاورمیانه اشاره میکند. جایی که حمله روسیه به اوکراین با بالا بردن قیمت نفت و گاز، فرصتی استثنایی برای این کشورها رقم زده است. انتظار میرود عربستان سعودی با ۷.۶ درصد بالاترین رشد اقتصادی دنیا در سال جاری را تبدیل کند. اما امارات و به طور خاص دبی، فقط از قیمتهای بالای انرژی بهره نمیبرد. آنها از تحریمهای روسیه و تنشهای ژئوپلیتیک نیز بهرهمند میشوند. شاخص سهام دبی امسال ۹ درصد بالا رفته که در قیاس با افزایش ۲ درصدی ریاض نشاندهنده منافع اقتصادی بالای اماراتیهاست.
حتی قبل از جنگ اوکراین، دبی در موقعیت قدرتمندی به عنوان هاب مالی جهان در قیاس با رقبا قرار داشت. هنگ کنگ به دلیل مداخلات چین و محدودیتهای ناشی از کرونا با کاهش توجه سرمایهگذاران همراه بوده و لندن نیز پس از برگزیت و بیمیلی به سرمایههای روسی با افت جذابیت مواجه شده است. به نظر میرسد دبی آخرین هاب مالی است که میتواند با هر کسی تجارت کند.
ترافیک سرمایهگذاران در دبی
شاهد ماجرا به بازار املاک این شهر است. خرید خانه روسها در دبی در نیمه اول ۲۰۲۲ نسبت به مدت مشابه سال قبل بیش از دو برابر شده است. شرکتهای محلی و بینالمللی نیز در حال جابهجایی محل کسب و کار خود هستند. بانکهایی مانند گلدمن ساکس و بانک آمریکا کارمندانشان را از مسکو به دبی بردند. شرکتهای کالایی نیز در حال بررسی انتقال شرکتهای خود از سوئیس که به تحریمها علیه روسیه پیوسته هستند. شرکتهای داخلی فجریه، در سواحل شرقی امارات از نفت ارزان روسی نهایت بهره را میبرند؛ نفت را با تخفیف سنگین میخرند و پس از پالایش، محصول نهایی را با قیمت بازار عرضه میکنند. تمام اینها نتیجه موضع بیطرف امارات در جنگ است. اگرچه اماراتیها سالها متحد غرب بودهاند، اما در جنگ اخیر با غربیها در تحریم روسیه همراه نشدند.
دبی چرا از ترکیه، لندن و سنگاپور جذابتر شد؟
دبی تنها راه گریز از تحریم برای روسها نیستند. ترکیه نیز از آنها میزبانی میکند. با این حال، ظرفیت ترکیه به دلیل افت چرا تجارت سهام گلدمن ساکس؟ شدید ارزش لیر و تورم بالا بسیار محدود است. ورود به امارات چنین نگرانیهایی ندارد. درهم امارات از سال ۱۹۹۷ تا کنون به دلار قفل شده و نگرانی از ریزش آن نیست. بدهیهای عمومی نیز در محدوده ۳۲ درصد تولید ناخالص داخلی و کاملا قابل مدیریت است. همچنین تورم انتظار میرود در کمتر از ۴ درصد به اوج خود برسد. نظام بانکی کاملا قابل اطمینان است و چرا تجارت سهام گلدمن ساکس؟ مالیات بر درآمد تقریبا صفر است. هرچند آب و هوای گرم دبی ممکن است کمی آزاردهنده باشد، اما دبی برای مهاجران روسی امکانات رفاهی ویژهای ارائه میکند: مالها با برندهای مختلف، آشپزهای حرفهای در هتلها و خانههای لاکچری با خدمه محلی.
این جاذبهها پیش از آن نیز کسبوکارها را به خود جذب کردهاند. دبی خود را به یک مرکز مالی جهانی تبدیل کرده که نه تنها به خاورمیانه بلکه به بازارهای آسیایی و آفریقایی خدمات میدهد. برای مثال، تاجران هندی آنجا چیزهای زیادی برای دوست داشتن پیدا میکنند. آنها از معافیتهای مالیاتی و مدارس و بیمارستانهای بهتر لذت میبرند. وکلا میتوانند با یک پرواز سهساعته برای معاملات بینالمللی پرواز کنند، سفری بسیار کوتاهتر از لندن یا سنگاپور. صندوقهای سرمایهگذاری دولتی منبع بزرگی از پول نقد برای صندوقهای سرمایهگذاری خصوصی و سرمایهگذاری خطرپذیر هستند. یکی از بزرگان هندی میگوید که نیمی از دوستانش در جنوب بمبئی در دبی آپارتمان خریدهاند.
در کنار تجارت قانونی، نوع مرموزتری از تجارت نیز وجود دارد، از اوباش ایرلندی تا بازرگانان ایرانی که به دنبال دور زدن تحریمها هستند. مؤسسههایی که به ثروتمندان خدمات میدهند، مانند یک پنتهاوس در جزیرهای مصنوعی در خلیج فارس، میتوانند فضایی رویایی داشته باشند. ارزش تجارت غیرقانونی طلا به تنهایی حدود 4 میلیارد دلار در سال برآورد میشود.
چرخش در سیاست خارجی؛ از ابوظبی به دبی
اقتصاد سیاسی آزاد دبی میتواند تنش ایجاد کند. در بسیاری از دهه گذشته، ابوظبی، پایتخت کمتر تجاری امارات، بود که مسیر سیاست خارجی را تعیین میکرد. بهار عربی 11-2010 و هرج و مرج ناشی از آن، کشور را در وضعیت جنگ قرار داد. امارات در سال 2015 به تهاجم سعودی به یمن پیوست و برای یک دیکتاتور در لیبی سلاح فرستاد. این کشور همچنین با کمپین تحریم چهار کشور عربی علیه قطر در سال 2017 همراه شد.
برخی از این اقدامات برای تجارت بد بود. قطریها در دبی املاک زیادی میخریدند، چه به عنوان سرمایهگذاری یا به عنوان خانه دوم در شهری آزادتر. تحریم آنها را از بازار املاک خارج کرد. در اوایل سال جاری، حوثیها در یمن چندین موشک و پهپاد را چرا تجارت سهام گلدمن ساکس؟ به سمت ابوظبی پرتاب کردند، رویدادی نگرانکننده در کشوری که اعتبار جهانیاش به ثبات بستگی دارد.
اما از سال 2019، امارات به سمت مدل سیاسی دبی برگشته است. تابستان همان سال نیروهای خود را از یمن خارج کرد و نقش خود را در لیبی کاهش داد. بایکوت قطر را نیز سال گذشته پایان داد. این عملگرایی بود: نه جنگ و نه بایکوت منافع اقتصادی مورد انتظار را به همراه نداشت. بنابراین سیاست خارجی سختگیرانه با دیپلماسی اقتصادی جایگزین شده است.
تجارت نفت ضدتحریم در فجیره را در نظر بگیرید. قبل از اینکه آنها واردات نفت خام روسیه را آغاز کنند، شرکتهای آنجا به ایران کمک میکردند تا نفت خود را بفروشد. انگیزه این کار واضح است؛ زیرا آربیتراژ سادهترین راه برای پول درآوردن است. از دیدگاه دولت، تجارت بالا هدف سیاسی نیز دارد. امارات متحده عربی از حمله به تاسیسات نفتی عربستان در سال ۲۰۱۹ که ادعا میشد تحت حمایت ایران است و برای مدت کوتاهی نیمی از تولید این کشور را متوقف کرد، ناراحت شد. اما اماراتیها به عنوان یک واسطه وارد شدند؛ این کار، نقش امارات را برای ایران کارآمد کرد و شاید خطر حمله مشابه به خود آنها را کاهش داد.
ناهماهنگی امارات با غرب و FATF چقدر جدی است؟
در ماه مارس، گروه ویژه اقدام مالی (FATF)، نهاد اصلی مبارزه با پولشویی در جهان، امارات متحده عربی را در فهرست خاکستری کشورهای مشکلدار قرار داد. این فهرست هیچ پیامد رسمی ندارد و بانکداران میگویند که شهرت امارات متحده عربی را تغییر نداده است: هرکسی که در آنجا تجارت میکند از قبل از خطرات آن آگاه است. اما مقامات اماراتی از گنجاندن آنها در این لیست ناراحت بودند (و امیدوارند تا پایان سال 2023 از لیست خارج شوند).
موسسات مالی در حال بررسی جدیدترین مشتریان خود هستند. دولت به آنها گفته است که با روسهایی که تحت تحریمهای غرب هستند کار نکنند. یکی از تحلیلگران مالی مستقر در دبی میگوید: «بانکها میخواهند پایبندی خود را در آینده اثبات کنند. اما هنوز میتوان کارهایی انجام داد. یک روسی با یک میلیون دلار دارایی احتمالا ارزش این سردرد را ندارد. اما فردی یکی با 10 میلیون دلار؟ شاید بیارزد!»
نگرانی جدیتری سرپیچی از تحریمهای آمریکاست که برای کشوری با بخش مالی بزرگ و ارز وابسته به دلار وحشتناک خواهد بود. با این حال، به نظر نمیرسد که آمریکا بخواهد درباره امارات خیلی سختگیرانه برخورد کند. هر چندماه یکبار گروهی از وزارت خزانهداری برای سرزنش اماراتیها به این کشور پرواز میکنند. در ژوئن، والی آدیمو، معاون وزیر، به بانکداران گفت که مراقب مشتریان روسی باشند. با این حال، جدا از چند تحریم نمادین بر شرکتهای کوچک - عمدتا برای معاملات با ایران - آمریکا کاری بیش از حرف زدن انجام نداده است. امارات متحده عربی بسیاری از آمریکاییها را متقاعد کرده است که شریکی ضروری در منطقه است. مهمترین آن برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل در سال 2020 بود که کاملا خارقالعاده محسوب میشود. به عنوان اولین کشوری که به پیمان ابراهیم پیوست، بزرگترین هدف خود را توسعه تجارت گذاشت. به این ترتیب، تجارت دوجانبه از ۱۱ میلیون دلار سال ۲۰۱۹ به ۱.۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ رسیده است.
چرا اقتصاد امارات یک الگو است؟
استقلال امارات متحده عربی نیم قرن پیش در ۱۹۷۱ با اتحاد هفت امارت یا شیخنشین مجزا که پیشتر به ساحل آشتی مشهور بودند ایجاد شد. اقتصاد این شیخنشینها در دهه ۱۹۵۰ عموما مبتنی بر کشاورزی (خرما)، ماهیگیری و تجارت مروارید بنا شده بود تا آنکه در ۱۹۵۸ ابتدا در ابوظبی و سپس در ۱۹۶۹ در دبی نفت کشف شد. اما آنها نه تنها معتاد به نفت یا به اصطلاح بیماری هلندی نشدند، بلکه سیل درآمدهای نفتی در امارات باعث شد تا برخلاف عمده کشورها که مراحل مختلف توسعه را به نوبت طی میکنند، این کشور بتواند با میانبر از این مراحل عبور کند. به طور مرسوم پنج مرحله توسعه وجود دارد: ۱) جامعه سنتی ۲) مرحله گذار (تخصصی شدن، مازاد پسانداز، زیرساختها) ۳) مرحله جهش (صنعتی شدن، رشد سرمایهگذاری، رشد منطقهای و تغییرات سیاسی) ۴) حرکت به سمت بلوغ (متنوعسازی اقتصاد، نوآوری، سرمایهگذاری و کاهش وابستگی به واردات ۵) مصرف جمعی بالا (تمرکز بر مصرف، توسعه کالاهای بادوام و غالب شدن بخش خدمات). امارات در سال ۱۹۷۱ یکی از کمتوسعهیافتهترین کشورهای جهان محسوب میشد. سوخت هیدروکربنی به اماراتیها کمک کرد که در سه دهه از مرحله یک، یعنی جامعه سنتی به مرحله پنج، یعنی مصرف جمعی بالا برسد. به طوری که در ۳۰ سال، امارات متحده عربی نه تنها برای شهروندانش یک سبک زندگی مدرن را به همراه بیاورد، بلکه بتواند نقشی کلیدی در جامعه جهانی ایفا کند.
با وجود نقش پررنگ منابع هیدروکربوری در رشد امارات، پژوهشها این بخش را یکی از پنج ویژگی اصلی اقتصاد این کشور میدانند. چهار مورد دیگر را انتخاب نظام بازار آزاد، محدود بودن بازار داخلی (یعنی تعداد مشتریهای داخلی اندک و در نتیجه محصولات باید به دیگر کشورها صادر شوند)، اتکا بر نیروی کار خارجی و همچنین موقعیت جغرافیایی ویژه تشکیل میدهند.
دیپلماسی اقتصادی نیز آخرین سوخت اقتصاد امارات است. به نوشته اکونومیست، این امر دبی را در موقعیتی رشکبرانگیز قرار میدهد. چه آمریکا و ایران به توافق هستهای دست یابند یا خیر، اماراتیها یک شریک تجاری و راه نجات برای اقتصاد ایران هستند. با پیشرفت جنگ در اوکراین نیز امارات میتواند همان نقش را برای روسیه ایفا کند. بیطرفی و عدم غش سیاسی به یک سمت، دبی را به مرکز مالی نوظهور جهان تبدیل میکند. همانطور که در نمودار اصلی گزارش مشاهده میشود بر اساس شاخص رتبهبندی «مراکز مالی جهان» طی ۱۵ سال گذشته، دبی توانسته از رتبه ۲۵ به ۱۷ صعود کند که شاید اگر کرونا نبود این سرعت رشد بیشتر هم میشد. حالا باید منتظر ماند در سالهای بعدی که به نظر میرسد هنگکنگ و لندن مسیر نزولی در پیش گرفتهاند، دبی میتواند جای آنها را پر کند یا خیر.
چرا چین برای تلافی تحریم هواوی شرکت اپل را تحریم نمیکند؟
در هفتههای اخیر جنگ تجاری آمریکا و چین بسیار وخیمتر شده و بعد از افزایش تعرفههای مربوط به اجناس ساخت این دو کشور، دونالد ترامپ شرکت هواوی را در لیست سیاه وزارت بازرگانی قرار داد و این یعنی شرکتهای آمریکایی بدون اخذ مجوز نمیتوانند با هواوی همکاری داشته باشند. اما در این میان، سوالی که مطرح میشود این است که چرا دولت چین برای تلافی این تصمیم، شرکت اپل را تحریم نمیکند؟
شرکت تجاری گلدمن ساکس پیامدهای تحریم اپل از جانب دولت چین را بررسی کرده است. طبق بررسی تحلیلگران این شرکت، اتخاذ چنین تصمیمی، منجر به کاهش ۲۹ درصدی درآمد اپل طی سال مالی ۲۰۱۹ میشود. لازم به ذکر است که در سال مالی گذشته، درآمد اپل بالغ بر ۵۹.۵ میلیارد دلار بود و این یعنی تحریم اپل برای این شرکت بیش از ۱۷ میلیارد دلار ضرر به همراه دارد.
طبق نظر بسیاری از کارشناسان، دولت چین این کار را انجام نمیدهد زیرا فعالیتهای اپل اهمیت زیادی برای اقتصاد این کشور دارد. در زمینهی فعالیتهای اپل در چین، میتوانیم به خط تولید آیفونها اشاره کنیم که توسط شرکتهای Foxconn و Pegatron انجام میشود. اگر دولت چین اپل را تحریم کند، این شرکت به ناچار باید خطوط تولید گجتهای خود را به کشورهای دیگری منتقل کند و این کار منجر به تعدیل نیرو گسترده خواهد شد. با توجه به اینکه این کشور درگیر جنگ تجاری با آمریکا است، مطمئنا نمیخواهد وضعیت اقتصاد خود را بدتر کند.
طی ماههای ژانویه تا مارس امسال، درآمد اپل از چین نسبت به مدت مشابه سال گذشته کاهش ۲۱.۵ درصدی داشته است. در سهماهه نخست سال جاری، سهم بازار آیفون در چین از ۹.۱ درصد سال قبل به ۷ درصد رسیده است. حتی اگر دولت چین استفاده از آیفون را ممنوع نکند، حس ملیگرایی چینیها منجر به کاهش قابل توجه آمار فروش این گوشیها میشود. طبق نظر برخی از تحلیلگران، تحریم هواوی از جانب دولت آمریکا، منجر به افزایش فروش گوشیهای این شرکت در وطن خود میشود و البته این در صورتی است که تحریم آمریکا نتواند جلوی تامین قطعات و ساخت گوشیهای این شرکت را بگیرد.
چند روز قبل، یکی از روزنامههای چینی گزارشی منتشر کرد که در آن آمده تعداد زیادی از شهروندان این کشور، در حال کنار گذاشتن آیفون و استفاده از گوشیهای هواوی هستند. در شبکههای اجتماعی چینی، بسیاری از شهروندان نفرت خود را از این چرا تجارت سهام گلدمن ساکس؟ تصمیم ابراز میکنند و به دوستان خود توصیه میکنند که با استفاده از گجتهای هواوی، از این شرکت حمایت کنند. البته در این میان، بنیانگذار هواوی روز گذشته از اپل تمجید کرد و گفت: «آیفون از اکوسیستم خوبی بهره میبرد و وقتی خانوادهام در خارج از کشور هستند، آیفون میخرند و از آن استفاده میکنند. بنابراین نباید کوتهبینانه نظر بدهیم که طرفداری از هواوی، لزوما به معنای خریداری و استفاده از گوشیهای این شرکت است.»
با وجود تمام نکات مطرح شده، در این وضعیت آشفته که اوضاع روزبهروز تغییر پیدا میکند، نمیتوانیم با قاطعیت صد در صدی اظهارنظر کنیم. یکی از احتمالاتی که در مورد تحریم هواوی مطرح میشود، این است که دونالد ترامپ با این کار میخواهد دولت چین را برای رسیدن به یک توافق تجاری بهتر تحت فشار قرار دهد. طبق این سناریو، بعد از به توافق رسیدن این دو شرکت، هواوی هم به سرعت از لیست سیاه وزارت بازرگانی آمریکا خارج میشود. البته حتی اگر دولت ترامپ با چین به توافق تجاری جامع دست پیدا کنند، باز هم به احتمال زیاد همچنان محصولات هواوی را بهعنوان تهدیدی امنیتی در نظر میگیرند. در نهایت معلوم نیست که این جنگ تجاری بین دو ابرقدرت چه زمانی به پایان میرسد.
چرا تجارت سهام گلدمن ساکس؟
از آنجایی که افزایش قیمت شیر معمولا خبر خوبی برای دامداران است، نرخ بهره بالاتر هم باید خبر خوبی برای بانکداران است.
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری رشد و توسعه، درآمد وام دهندگان از تفاوت میان بهرهای که به سپردهگذاران میدهند و سودی که از تسهیلات و سرمایهگذاری به دست میآورند، است. با افزایش نرخ بهره، این شکاف بیشتر شده و از آنجایی که نرخ بهره توسط بانکهای مرکزی تعیین میشود و تنها در زمانی این بانک نرخ بهره را افزایش میدهد که رشد اقتصادی قوی باشد، تمایل به افزایش آن دارند؛ افزایش نرخهای بهره معمولا نشان میدهد که وام گیرندگان در موقعیت مناسبی برای بازپرداخت بدهیهای خود قرار خواهند گرفت.
بازدهی خزانهداری و انتظارات نرخ بهره در آمریکا از اواسط دسامبر، زمانی که فدرال رزرو اعلام کرد برنامههای کاهش خرید دارایی خود را تسریع میبخشد، افزایش یافته است. بازده اوراق قرضه ده ساله در ۱۸ ژانویه به ۱.۹ درصد رسید که بالاترین سطح دو سال اخیر بوده است. اخیرا هم در ماه اکتبر، سرمایهگذاران انتظار داشتند که تنها یک افزایش نرخ بهره از سوی فدرال رزرو در سال ۲۰۲۲ افزایش یابد. اما با افزایش تورم قیمت مصرف کننده و چهار تا پنج افزایش نرخ بهره در طول سال، آنها به سرعت در انتظارات تجدیدنظر کردند.
زمانی که شش بانک از بزرگترین بانکهای آمریکا (بانک آمریکا، سیتی گروپ، گلدمن ساکس، جیپی مورگان چیس، مورگان استنلی و ولز فارگو) درآمدهای سه ماهه پایانی سال ۲۰۲۱ را بین ۱۴ تا ۱۹ ژانویه گزارش کردند، مدیران آنها با خوشحالی راهنماییهایی را برای کسب سود بهره بیشتر به آنها ارائه کردند. جیمی دیمون رییس جیپیمورگان بر این باور بود که انتظار بازار از افزایش نرخ بهره حتی میتواند بسیار محافظهکارانه باشد. او در اعلام درآمد بانک در ۱۴ ژانویه گفت: نظر من این است که شانس بسیار خوبی وجود دارد که افزایش نرخ بهره بیشتر از ۴ بار و حتی ۶ تا ۷ بار باشد.
نمودار قیمت سهم شش بانک بزرگ آمریکا تا سوم ژانویه ۲۰۲۲
با این حال، همانطور که در نمودار مشخص است به طرز شگفت انگیزی، قیمت سهام وام دهندگان کاهش یافته است. از زمانی که جیپیمورگان گزارش درآمد خود را اعلام کرد، سهام این بانک نزدیک به ۱۲ درصد کاهش یافته است. پس از انتشار درآمد گلدمن، سهام این بانک در یک روز در هجدهم ژانویه ۷ درصد کاهش یافت. چه چیزی این پارادوکس ظاهری را حل میکند؟
اولین توضیح بالقوه، هزینهها و بالا رفتن دستمزدها است. هزینههای جبران خسارت گلدمن -هزینههایی که کارفرمایان بابت عدم توانایی موقت یا دایم کار کردن کارمندان میپردازند- در سال ۲۰۲۱ نسبت به یک سال قبل ۳۳ درصد افزایش یافت و به ۱۷.۷ میلیارد دلار رسید که ۴.۴ میلیارد دلار افزایش داشت. هزینههای مربوط به دستمزد سیتی در سه ماهه چهارم نسبت به سال قبل افزایش ۳۳ درصدی داشت و هزینههای جبران خسارت جی پی مورگان، ۱۴ درصد و بانک آمریکا، ۱۰ درصد در همین دوره افزایش یافت.
هزینههای بالاتر دستمزد تا حدی منعکس کننده رونق کسب و کار است: سود گلدمن در کل سال ۲۰۲۱ بیش از ۶۰ درصد بالاتر از بالاترین رکورد قبلی خود بود. اما هزینههای جبران بیشتر به نارضایتی فزایندهای در مورد اینکه چگونه تورم فراگیر در آمریکا ریشه دوانده است، میافزاید. دیوید سولومون رییس گلدمن در اعلام درآمد بانک به سرمایهگذاران گفت: در همه جای اقتصاد، تورم دستمزد واقعی مورد نظر قرار گرفته است.
یک توضیح جایگزین برای کاهش قیمت سهام نگرانی سرمایهگذاران از آن است که نرخ بهره بالاتر خبر خوبی برای بانکهای آمریکا نباشد. سیل پول ارزانی که در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ توسط فدرال رزرو به بازارهای مالی وارد شد، به ارزش داراییها کمک کرد تا به ارتفاعات جدید سرگیجهآوری دست یابند. گلدمن ۲۲ میلیارد دلار از معاملات در سال ۲۰۲۱ به دست آورد که بیشترین میزان آن از سال ۲۰۰۸ بوده است.
تسهیل سیاستهای پولی همچنین به شارژ شدن منبع عایدی مهم شرکتها کمک کرد. سرعت معاملات و عرضههای اولیه عمومی IPO تقریبا گیج کننده بوده است. عرضه اولیههای جهانی در سال ۲۰۲۱ مبلغ قابل توجه ۶۰۰ میلیارد دلاری را در مقایسه با حدود ۲۰۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹ افزایش دادند. تجارت و امور مالی شرکتی با هم، سودهای فوقالعادهای برای شرکتهای وال استریت ایجاد کردهاند. بنا به اعلام شرکت ارائه دهنده داده دیلوجیک Dealogic درآمد جهانی بانکداری سرمایهگذاری به ۱۲۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ رسید که نسبت به سال قبل ۴۰ درصد افزایش داشته است.
اما اکنون، با افزایش تورم و تغییر سیاستهای پولی، دوره سودهای گران قیمتی که بانکها از اواسط سال ۲۰۲۰ از آن برخوردار بودند، ممکن است به پایان برسد. نگاهی به سود سه ماه پایانی سال ۲۰۲۱ نشان میدهد که کاهش سرعت ممکن است از قبل آغاز شده باشد. درآمدهای تجاری در جیپی مورگان در مقایسه با مدت مشابه سال قبل ۱۱ درصد کاهش یافت (اگرچه درآمدها هنوز ۶ درصد بالاتر از سطوح سال ۲۰۱۹ بود.)
با توجه به اینکه روسای بانکها برای ماهها هشدار دادهاند که درآمدهای تجاری و معاملاتی در نهایت به سطوح پیش از همهگیری بازخواهد گشت، عادی سازی قریب الوقوع آنها شاید برای سرمایهگذاران غافلگیر کننده نباشد. بنابراین، این واقعیت که قیمت سهام بانکها کاهش یافته است، میتواند به یک ترس پنهان اشاره کند. ورود محرکهای فوقالعاده باعث شکل گیری یک دوره غیرعادی سودآوری برای بانکداران شد. شاید بازیگران این صحنه اکنون نگران آن باشند که حذف چنین محرکی میتواند به شکلی غیرعادی ناگوار باشد.
دیدگاه شما