جریان ازاد نقدینگی
در امور مالی شرکت ، جریان نقدی آزاد ( FCF ) یا جریان نقدی آزاد به شرکت ( FCFF ) مقداری است که جریان نقد عملیاتی یک کسب و کار از نیازهای سرمایه در گردش و مخارج آن در دارایی های ثابت (معروف به مخارج سرمایه ) فراتر می رود. [1] آن بخشی از جریان نقدی است که می توان از یک شرکت استخراج کرد و بین طلبکاران و دارندگان اوراق بهادار بدون جریان آزاد نقدی یا FCF چیست؟ ایجاد مشکل در عملیات آن توزیع کرد. به این ترتیب، این شاخص انعطاف پذیری مالی یک شرکت است و برای دارندگان حقوق صاحبان سهام ، بدهی ، سهام ممتاز شرکت مورد توجه است. و اوراق بهادار قابل تبدیل ، و همچنین وام دهندگان و سرمایه گذاران بالقوه.
بسته به مخاطبان و داده های موجود می توان جریان نقدی رایگان را به روش های مختلفی محاسبه کرد. یک اقدام متداول این است که سود را قبل از بهره و مالیات در نظر بگیرید، استهلاک و استهلاک را اضافه کنید و سپس مالیات، تغییرات سرمایه در گردش و مخارج سرمایه را کم کنید. بسته به مخاطب، تعدادی اصلاحات و تنظیمات نیز ممکن است برای حذف تحریف ها انجام شود.
جریان نقدی آزاد ممکن است با درآمد خالص متفاوت باشد ، زیرا جریان نقدی آزاد خرید کالاهای سرمایه ای و تغییرات سرمایه در گردش را در نظر می گیرد.
فهرست
محاسبات [ ویرایش ]
یک روش رایج برای محاسبه جریان نقدی آزاد در زیر نشان داده شده است: [2]
عنصر | منبع |
---|---|
سود قبل از بهره و مالیات (EBIT) | صورت درآمد فعلی |
+ استهلاک و استهلاک | صورت درآمد فعلی |
- مالیات | صورت درآمد فعلی |
- تغییرات در سرمایه در گردش | ترازنامه های قبلی و جاری: حساب های دارایی ها و بدهی های جاری |
- مخارج سرمایه ای (CAPEX) | ترازنامه های قبلی و جاری: حساب های دارایی، کارخانه و تجهیزات |
= جریان نقدی رایگان |
توجه داشته باشید که سه خط اول بالا بر اساس استاندارد صورت جریان نقدی محاسبه می شود .
هنگامی که سود خالص و نرخ مالیات قابل اعمال داده می شود، می توانید آن را با در نظر گرفتن موارد زیر نیز محاسبه کنید:
عنصر | منبع |
---|---|
سود خالص | صورت درآمد فعلی |
+ هزینه بهره | صورت درآمد فعلی |
- مخارج سرمایه خالص (CAPEX) | صورت درآمد فعلی |
- تغییرات خالص در سرمایه در گردش | ترازنامه های قبلی و جاری: حساب های دارایی ها و بدهی های جاری |
- سپر مالیاتی بر هزینه بهره | صورت درآمد فعلی |
= جریان نقدی رایگان |
- مخارج سرمایه خالص (CAPEX) = سرمایه - استهلاک و استهلاک
- سپر مالیاتی = هزینه خالص بهره X نرخ مالیات نهایی
زمانی که سود پس از مالیات و نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام در دسترس است:
عنصر | منبع |
---|---|
سود پس از کسر مالیات (PAT) | صورت حساب درآمد |
- تغییرات در مخارج سرمایه ای X (1-d) | ترازنامه، صورت جریان وجوه نقد |
+ استهلاک و استهلاک X (1-d) | ترازنامه های قبلی و جاری |
- تغییرات در سرمایه در گردش X (1-d) | ترازنامه، صورت جریان وجوه نقد |
= جریان نقدی رایگان |
جایی که d - نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام است. به عنوان مثال: برای یک مخلوط 3:4 3/7 خواهد بود.
عنصر | منبع |
---|---|
درآمد خالص | صورت حساب درآمد |
+ استهلاک و استهلاک | صورت حساب درآمد |
- تغییرات در سرمایه در گردش | ترازنامه های قبلی و جاری |
= جریان های نقدی حاصل از عملیات | مانند صورت جریان های نقدی: بخش 1، از عملیات |
عنصر | منبع اطلاعات |
---|---|
جریان های نقدی حاصل از عملیات | صورت جریان های نقدی: بخش 1، از عملیات |
- سرمایه گذاری در سرمایه عملیاتی | صورت جریان های نقدی: بخش 2، از سرمایه گذاری |
= جریان نقدی رایگان اهرمی |
تفاوت با درآمد خالص [ ویرایش ]
دو تفاوت بین درآمد خالص و جریان نقدی آزاد وجود دارد. اولین مورد، حسابداری خرید کالاهای سرمایه ای است. درآمد خالص استهلاک را کسر می کند، در حالی که معیار جریان نقد آزاد از خریدهای سرمایه خالص دوره گذشته استفاده می کند.
نوع اندازه گیری | مولفه | مزیت - فایده - سود - منفعت | عیب |
---|---|---|---|
جریان ازاد نقدینگی | مخارج خالص سرمایه گذاری دوره قبل | هزینه ها به دلار جاری است | سرمایه گذاری های سرمایه ای در اختیار مدیریت است، بنابراین هزینه ها ممکن است پراکنده باشد. |
درآمد خالص | هزینه استهلاک | هزینهها هموار میشوند، مربوط به خریدهای قبلی تجمعی | با در نظر گرفتن تورم معمولی 2 درصد در سال، تجهیزات خریداری شده 10 سال پیش به قیمت 100 دلار اکنون حدود 122 دلار قیمت دارند. با 10 سال استهلاک خط مستقیم، دستگاه قدیمی استهلاک سالیانه 10 دلار خواهد داشت، اما دستگاه جدید، یکسان، 12.2 دلار یا 22 درصد بیشتر استهلاک خواهد داشت. |
تفاوت دوم این است که اندازهگیری جریان نقد آزاد، تغییراتی را در سرمایه در گردش خالص انجام میدهد، در حالی که رویکرد درآمد خالص چنین نیست. به طور معمول، در یک شرکت در حال رشد با یک دوره وصول مطالبات 30 روزه، یک دوره پرداخت 30 روزه برای خریدها، و یک لیست حقوق و دستمزد هفتگی، به جریان آزاد نقدی یا FCF چیست؟ سرمایه در گردش بیشتری برای تامین مالی اجزای کار و سود تعبیه شده در مانده مطالبات رو به رشد نیاز دارد.
هنگامی که یک شرکت رشد فروش منفی داشته باشد، احتمالاً هزینه سرمایه خود را کاهش می دهد. مطالبات به شرط وصول به موقع نیز کاهش می یابد. تمام این "کاهش سرعت" به عنوان اضافاتی به جریان نقدی آزاد نشان داده می شود. با این حال، در درازمدت، روند کاهش فروش در نهایت فرا خواهد رسید.
تعریف خالص جریان نقدی آزاد همچنین باید امکان نقدینگی موجود برای پرداخت بدهی کوتاه مدت شرکت را فراهم کند. همچنین باید هرگونه سود سهامی را که شرکت قصد پرداخت آن را دارد در نظر بگیرد.
خالص جریان نقدی آزاد = جریان نقدی عملیاتی - مخارج سرمایه برای حفظ سطح فعلی عملیات - سود سهام - بخش جاری بدهی بلندمدت - استهلاک
در اینجا تعریف Capex نباید شامل سرمایه گذاری اضافی بر روی تجهیزات جدید باشد. با این حال هزینه نگهداری را می توان اضافه کرد.
سود سهام - این سود سهام پایه ای است که شرکت قصد دارد بین سهامداران خود توزیع کند.
بخش فعلی LTD - این حداقل بدهی است که شرکت باید بپردازد تا نکول کند.
استهلاک - این باید برداشته شود زیرا این سرمایه گذاری آینده برای جایگزینی PPE فعلی را به حساب می آورد.
اگر رده درآمد خالص شامل درآمد حاصل از فعالیت متوقف شده و درآمد فوق العاده باشد، مطمئن شوید که بخشی از جریان نقدی آزاد نیست.
خالص از تمام موارد فوق، پول نقد رایگان در دسترس را برای سرمایه گذاری مجدد در عملیات بدون نیاز به گرفتن بدهی بیشتر می دهد.
فرمول جایگزین [ ویرایش ]
- OCBtسود عملیاتی خالص شرکت پس از کسر مالیات (همچنین به عنوان NOPAT شناخته می شود) در طول دوره t است.
- It سرمایه گذاری شرکت در دوره t از جمله تغییرات سرمایه در گردش است
سرمایه گذاری صرفاً افزایش (کاهش) خالص سرمایه شرکت از پایان یک دوره تا پایان دوره بعدی است:
که در آن K t نشان دهنده سرمایه سرمایه گذاری شده شرکت در پایان دوره t است. افزایش دارایی های جاری غیرنقدی بسته به اینکه به عنوان حفظ وضعیت موجود در نظر گرفته شود یا سرمایه گذاری برای رشد باشد، ممکن است کسر شود یا نباشد.
جریان نقدی آزاد بدون اهرم (یعنی جریان های نقدی قبل از پرداخت بهره) به عنوان EBITDA - CAPEX - تغییرات در سرمایه در گردش خالص - مالیات تعریف می شود. این تعریف عمومی پذیرفته شده است. اگر بازپرداخت اجباری بدهی وجود داشته باشد، برخی از تحلیلگران از جریان نقدی آزاد اهرمی استفاده می کنند، که همان فرمول بالا است، اما بهره کمتر و بازپرداخت اصل اجباری. جریان نقدی بدون اهرم (UFCF) معمولاً به عنوان هنجار صنعت استفاده می شود، زیرا امکان مقایسه آسان تر جریان های نقدی شرکت های مختلف را فراهم می کند. همچنین هنگام انجام تجزیه و تحلیل برای آزمایش تأثیر ساختارهای سرمایه مختلف بر شرکت، بر جریان نقدی اهرمی ترجیح داده می شود. [3]
بانکداران سرمایه گذاری جریان نقدی آزاد را با استفاده از فرمول های زیر محاسبه می کنند:
FCFF = درآمد عملیاتی پس از مالیات + هزینه های غیر نقدی (مانند D&A) - CAPEX - مخارج سرمایه در گردش = جریان نقدی رایگان به شرکت (FCFF)
FCFE = درآمد خالص + هزینه های غیر نقدی (مانند D&A) - CAPEX - تغییر در سرمایه در گردش غیر نقدی + استقراض خالص = جریان نقدی آزاد به حقوق صاحبان سهام (FCFE)
FCFE = FCFF + استقراض خالص - بهره*(1-t)
استفاده می کند [ ویرایش ]
- جریان نقدی آزاد وجه نقدی را که یک شرکت به عنوان بهره و بازپرداخت اصل به دارندگان اوراق قرضه بعلاوه وجه نقدی که می تواند در صورت تمایل بهسهامداران بپردازد را اندازه گیری می کند. حتی کسبوکارهای سودآور ممکن است جریانهای نقدی آزاد منفی داشته باشند. [ نیازمند منبع ]
- طبق یکی از نسخههای مدل ارزشیابی جریان نقد تنزیلشده،ارزش ذاتی یک شرکت، ارزش فعلی تمام جریانهای نقد آزاد مورد انتظار آینده است. در این حالت، ارزش فعلی با تنزیل جریانهای نقد آزاد به میانگین موزون هزینه سرمایه شرکت (WACC) محاسبه میشود.
- برخی از سرمایه گذاران ترجیح می دهند از جریان نقدی آزاد به جای درآمد خالص برای اندازه گیری عملکرد مالی شرکت و محاسبه ارزش ذاتی شرکت استفاده کنند، زیرا دستکاری جریان نقد آزاد دشوارتر از درآمد خالص است. مشکلات این رویکرد در جریان وجوه نقد و بازده اقلام سرمایه مورد بحث قرار می گیرد . [4]
- نسبت پرداخت معیاری است که برای ارزیابی پایداری توزیعها از REIT، نفت و گاز حق امتیاز و تراست درآمد استفاده میشود. توزیع ها بر اساس جریان نقدی آزاد تقسیم می شوند. توزیع ها ممکن است شامل هر گونه درآمد، سود حاصل از سرمایه یا بازگشت سرمایه باشد.
مشکلات مخارج سرمایه ای [ ویرایش ]
- مخارج نگهداری دارایی ها تنها بخشی از سرمایه گزارش شده در صورت جریان های نقدی است. برای اهداف رشد باید از مخارج جدا شود. این تقسیم یک الزام تحت GAAP نیست، و حسابرسی نمی شود. مدیریت مختار است هزینه جریان آزاد نقدی یا FCF چیست؟ نگهداری را افشا کند یا نه. بنابراین، این ورودی برای محاسبه جریان نقدی آزاد ممکن است دستکاری شود یا نیاز به برآورد داشته باشد. از آنجایی که ممکن است عدد زیادی باشد، عدم قطعیت سرمایه نگهداری مبنایی برای رد "جریان نقدی آزاد" توسط برخی افراد است.
- مشکل دوم با اندازهگیری ظرفیت نگهداری، «برآمدگی» ذاتی آن است. طبق ماهیت آنها، مخارج برای دارایی های سرمایه ای که چندین دهه طول می کشد ممکن است نادر باشد، اما در صورت وقوع پرهزینه باشد. "جریان نقدی آزاد" به نوبه خود، سال به سال بسیار متفاوت خواهد بود. هیچ سال خاصی یک «هنجار» نخواهد بود که بتوان انتظار داشت تکرار شود. برای شرکت هایی که مخارج سرمایه ای ثابتی دارند، جریان نقدی آزاد (در بلندمدت) تقریباً برابر با سود خواهد بود.
هزینه های آژانس [ ویرایش ]
در مقالهای در سال 1986 در American Economic Review ، مایکل جنسن خاطرنشان کرد که جریانهای نقدی آزاد به مدیران شرکتها این امکان را میدهد تا پروژههایی را که بازدهی پایینی دارند، تامین مالی کنند و بنابراین ممکن است توسط بازارهای سهام یا اوراق قرضه تامین مالی نشود. او با بررسی صنعت نفت ایالات متحده، که در دهه 1970 و اوایل دهه 1980 جریان های نقدی آزاد قابل توجهی کسب کرده بود، نوشت که:
جریان نقدی ده شرکت بزرگ نفتی در سال 1984، 5/48 میلیارد دلار بود که 28 درصد از کل جریان نقدی 200 شرکت برتر در نظرسنجی ماه تجاری دان بود. مطابق با هزینه های نمایندگی جریان نقد آزاد، مدیریت منابع مازاد را به سهامداران پرداخت نکرد. درعوض، صنعت همچنان به هزینه های سنگین برای فعالیت های [اکتشاف و توسعه] ادامه داد، حتی اگر میانگین بازدهی کمتر از هزینه سرمایه بود.
جنسن همچنین به یک همبستگی منفی بین اعلامیههای اکتشاف و ارزشگذاری بازار این شرکتها اشاره کرد که تأثیری معکوس با اعلامیههای تحقیقاتی در سایر صنایع دارد. [5]
۱۰ شاخص برتر تحلیل بنیادی (فاندامنتال) برای سرمایهگذاران
اصل “دانش قدرت است” تقریباً در هر جنبهای از زندگی روزمره از جمله سرمایه گذاری در بازارهای مالی صدق میکند. در دنیای سرمایهگذاری آنلاین و کامپیوتر محور امروزی، داشتن اطلاعات مناسب مانند راننده ماشین سرمایهگذاری خود بودن است، در حالی که نداشتن آن را میتوان به نشستن در ماشین سرمایه گذاری دیگر به عنوان یک مسافر تشبیه کرد. در جریان آزاد نقدی یا FCF چیست؟ حالی که روشهای مختلفی برای ارزیابی ارزش و پتانسیل رشد یک سهام یا کوین وجود دارد، تحلیل بنیادی (فاندامنتال) یکی از بهترین راهها برای کمک به شما برای ایجاد معیاری جهت سنجش عملکردتان در بازار سهام است. بررسی شرایط به کمک تحلیلها منجر به تصمیمات آگاهانه سرمایه گذاری میشود. در ادامه مهمترین شاخصهای تحلیل بنیادی را معرفی میکنیم.
درک تحلیل بنیادی یا فاندامنتال
تحلیل بنیادی یا تحلیل فاندامنتال شامل بررسی انتقادی یک کسب و کار در ابتداییترین یا اساسیترین سطح مالی آن است. هدف این تحلیل ارزیابی مدل کسب و کار، صورتهای مالی، حاشیه سود و سایر شاخصهای کلیدی برای تعیین وضعیت مالی یک کسبوکار و ارزش ذاتی سهام است. با رسیدن به پیش بینی تغییرات قیمت سهام در آینده، سرمایه گذاران آگاه میتوانند بر این اساس از آنها سود ببرند. تحلیلگران بنیادی معتقدند که قیمت یک سهم یا کوین به تنهایی برای دستیابی دقیق به تمام اطلاعات موجود کافی نیست. به همین دلیل است که آنها معمولاً تحلیلهای اقتصادی، صنعتی و شرکتی را مطالعه میکنند تا ارزش منصفانه فعلی را بدست آورند و ارزش آتی ارز دیجیتال و سهام مورد نظر خود را پیشبینی کنند.
اگر ارزش منصفانه و قیمت فعلی ارز دیجیتال یا سهام با هم برابر نباشد، انتظار میرود که قیمت بازار در نهایت به سمت ارزش منصفانه حرکت کند. آنها سپس از این اختلافات قیمتی استفاده کرده و جریان آزاد نقدی یا FCF چیست؟ از حرکات قیمت سود میبرند. به عنوان مثال، اگر قیمت فعلی یک ارز دیجیتال در بازار بالاتر از ارزش منصفانهی آن باشد، در این صورت ارزش گذاری آن بیش از حد در نظر گرفته میشود که منجر به توصیه فروش میشود. از طرف دیگر اگر قیمت فعلی یکی از ارزهای دیجیتال در بازار کمتر از ارزش منصفانهی آن باشد، انتظار میرود قیمت در نهایت افزایش یابد و بنابراین خرید آن در حال حاضر ایده خوبی به شمار میرود.
برترین شاخصهای تحلیل فاندامنتال
همانطور که میدانید مدلهای مختلفی برای انواع تحلیل بازار وجود دارد، در این بین پارامترهای تحلیل بنیادی زیادی هستند که میتوان از آنها برای اطمینان از سلامت مالی یک پروژه استفاده کرد. محبوبترین پارامترها حول محور رشد آتی، درآمد و ارزش بازار طراحی شدهاند. درک این شاخصهای کلیدی میتواند به شما در تصمیم گیری آگاهانه برای خرید یا فروش کمک کند.
۱. درآمد به ازای هر سهم (EPS)
این شاخص بخشی از سود یک پروژه است که به هر سهم از سهام آن اختصاص مییابد و اساساً درآمد خالص نهایی است که بر اساس هر سهم تعیین میشود. افزایش EPS نشانه خوبی برای سرمایهگذاران است؛ زیرا به این معنی است که ارزش سهام آنها احتمالاً بیشتر از موقعیت فعلی است. شما میتوانید سود هر سهم یک شرکت را با تقسیم سود کل آن بر تعداد سهام موجود محاسبه کنید. به عنوان مثال اگر شرکت سود ۳۵۰ میلیون دلاری را گزارش کند و ۱۰۰ میلیون سهم وجود داشته باشد، EPS آن ۳.۵ دلار گزارش میشود.
۲. نسبت قیمت به درآمد (P/E)
نسبت قیمت به درآمد، رابطه بین قیمت سهام یک شرکت و سود هر سهم آن را اندازهگیری میکند. این به سرمایهگذاران کمک میکند تا تعیین کنند آیا قیمت این سهام نسبت به سایر سهام در همان بخش کمتر یا بیشتر از ارزش واقعی آن سهم است. از آنجایی که نسبت P/E نشان میدهد که بازار حاضر است برای یک سهام بر اساس درآمدهای گذشته یا آینده آن وضعیتی را در نظر بگیرد، سرمایهگذاران به سادگی نسبت P/E یک سهام را با رقبای آن و استانداردهای صنعت مقایسه میکنند. نسبت P/E کمتر به این معنی است که قیمت فعلی سهام نسبت به درآمد پایین است که برای سرمایهگذاران مطلوب است.
نسبت قیمت به سود از تقسیم قیمت فعلی هر سهم بر سود شرکت به ازا هر سهم محاسبه میشود. به عنوان مثال اگر قیمت سهام شرکتی در حال حاضر به ازای هر سهم ۷۰ دلار با سود ۵ دلار به ازای هر سهم فروخته شود، نسبت P/E برابر با ۱۴ است (۷۰ دلار تقسیم بر ۵ دلار).
دو نوع اصلی نسبت PE وجود دارد. نسبت PE آینده نگر (یا پیشرو) و گذشته نگر (یا دنباله رو). تفاوت بین این دو مربوط به نوع درآمدی است که در محاسبهی آنها استفاده میشود. اگر سود پیشبینیشده (آینده) یک ساله به عنوان مخرج در محاسبه استفاده شود، نتیجه یک نسبت PE آیندهنگر است. در حالی که اگر از درآمدهای ۱۲ ماهه پایانی استفاده شود، در نتیجه نسبت PE گذشته نگر را محاسبه خواهید کرد.
۳. رشد درآمد پیش بینی شده (PEG)
نسبت P/E یک شاخص تحلیل فاندامنتال یا بنیادی خوب است اما با در نظر گرفتن این واقعیت که شامل رشد درآمدهای آتی نمیشود، تا حدودی محدود است. PEG این را با پیش بینی نرخ رشد سود یک ساله سهام جبران میکند. تحلیلگران میتوانند نرخ رشد آتی یک شرکت را با مشاهده نرخ رشد تاریخی آن تخمین بزنند. این روش تصویر کاملتری از ارزشگذاری سهام ارائه میدهد. برای محاسبه رشد سود پیشبینی شده، نسبت P/E را بر نرخ رشد ۱۲ ماهه شرکت تقسیم کنید. درصد در نرخ رشد در محاسبه حذف میشود.
به عنوان مثال، اگر نرخ رشد ۱۰٪ و نسبت PE ۱۵ باشد، فرمول PEG به شکل زیر است:
PEG = نسبت PE / رشد درآمد
PEG = 15 / 10 -> توجه کنید که چگونه ۱۰٪ به ۱۰ تبدیل میشود
PEG = 1.5
قاعده کلی این است که وقتی PEG سهام بالاتر از ۱ باشد، ارزشگذاری آن بیش از حد در نظر گرفته میشود. در حالی که اگر زیر ۱ باشد، ارزش آن کمتر از میزان واقعی تلقی میشود.
۴. جریان نقدی آزاد (FCF)
به عبارت سادهتر، جریان نقدی آزاد، وجه نقدی است که پس از پرداخت هزینههای عملیاتی و مخارج سرمایهای یک شرکت باقی میماند. پول نقد برای گسترش و بهبود یک تجارت بسیار مهم است. شرکتهایی با جریان نقدی آزاد بالا میتوانند ارزش سهامداران را بهبود بخشند، نوآوری کنند و بهتر از همتایان خود با نقدینگی کمتر از رکود جان سالم به در ببرند. بسیاری از سرمایه گذاران FCF را به عنوان یک شاخص اساسی میدانند زیرا نشان میدهد که آیا یک شرکت هنوز پول نقد کافی برای پاداش دادن به سهامداران خود از طریق سود سهام پس از عملیات تامین مالی و هزینههای سرمایه را دارد یا خیر.
FCF به عنوان جریان نقدی عملیاتی منهای مخارج سرمایه (CAPEX) همانطور که در صورت جریان نقدی ثبت میشود، به همان شکل محاسبه میشود. همچنین میتوان از صورت سود و زیان به عنوان سود خالص عملیاتی پس از مالیات (NOPAT) به اضافه استهلاک، منهای سرمایه در گردش و مخارج سرمایه (CAPEX) استنباط کرد. عبارت و فرمولهای زیر را بررسی کنید. ما FCF را برای شما محاسبه میکنیم:
NOPAT = EBIT مالیات –
NOPAT = 1105 – ۳۳۲ = ۷۷۴
FCF = NOPAT + استهلاک – ( CAPEX سرمایه در گردش و )
FCF = 774 + 50 – (۱۲۰ + ۳۰) = ۶۷۴
۵. نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)
این نسبت همچنین به عنوان نسبت قیمت به حقوق صاحبان سهام نیز شناخته میشود. نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شاخص تحلیل بنیادی است که ارزش دفتری سهام را با ارزش بازار آن مقایسه میکند. P/B با نشان دادن تفاوت بین ارزش بازار سهام و ارزشی که شرکت در دفاتر مالی خود بیان کرده است، به سرمایهگذاران کمک میکند تا تعیین کنند آیا ارزش سهام نسبت به ارزش دفتری آن کمتر است یا بیش از حد ارزشگذاری شده است که با تقسیم آخرین قیمت بسته شدن سهام بر ارزش دفتری هر سهم که در گزارش سالانه شرکت فهرست شده است، محاسبه میشود. ارزش دفتری به عنوان بهای تمام شده تمام داراییها منهای بدهیها محاسبه میشود. اگر شرکت منحل شود، ارزش نظری آن شرکت بر اساس مفهوم ارزش دفتری محاسبه میشود.
با این حال، نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شرکت خاص به تنهایی مفید نیست. یک سرمایهگذار باید نسبت P/B یک شرکت را با سایر شرکتها در همان بخش یا صنعت مقایسه کند. تنها در این صورت است که در تعیین اینکه کدام شرکت ممکن است نسبت به سایرین کمتر یا بیش از ارزشگذاری شده باشد مفید خواهد بود.
۶. بازده حقوق صاحبان سهام (ROE)
ROE یک نسبت سودآوری است که نرخ بازدهی را نشان میدهد که سهامدار برای بخشی از سرمایهگذاری خود در آن شرکت دریافت میکند. این نسبت اندازهگیری میکند که چگونه یک شرکت بازدهی مثبتی را برای سرمایهگذاری سهامداران خود ایجاد میکند. از آنجایی که سود محرک واقعی قیمت سهام است، تفکیک سود به دست آمده با حقوق صاحبان سهام در واقع یک شاخص بسیار خوب از سلامت مالی یک شرکت و ارزش منصفانه سهام آن است. شما میتوانید بازده حقوق صاحبان سهام را با تقسیم سود خالص بر میانگین حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. تجزیه و تحلیل DuPont با اضافه کردن چندین متغیر برای کمک به سرمایهگذاران برای درک بهتر سودآوری شرکت، محاسبه را بیشتر گسترش میدهد. این تحلیل به این مؤلفههای اصلی میپردازد:
ROA = درآمد خالص / داراییها، که میتوان آنها را بیشتر به موارد زیر تقسیم کرد:
حاشیه سود = درآمد/درآمد خالص
نسبت گردش مالی = درآمد / دارایی
اهرم = دارایی / حقوق صاحبان سهام
فرمول گسترش یافته ROE هنگام انجام تجزیه و تحلیل DuPont به شکل زیر است:
ROE = حاشیه سود x نسبت گردش مالی x اهرم
ROE = درآمد خالص / درآمد x درآمد / دارایی x دارایی / حقوق صاحبان سهام
با استفاده از تجزیه و تحلیل DuPont، سرمایه گذار میتواند تعیین کند که چه چیزی باعث ROE میشود. به نظرشما آیا دلیل آن حاشیه سود بالا و یا نسبت گردش مالی بسیار سریع و یا اهرم بالاست؟
۷. نسبت پرداخت سود سهام (DPR)
همانطور که میدانید شرکتها بخشی از سود خود را به صورت سود سهام به سهامداران خود پرداخت میکنند. اما این نیز مهم است که بدانیم درآمد شرکت تا چه حد از پرداخت سود سهام حمایت میکند. این همان چیزی است که نسبت پرداخت سود سهام در مورد آن است. این فاکتور به شما میگوید که یک شرکت چه بخشی از درآمد خالص را به سهامداران خود باز میگرداند و همچنین چه مقدار را برای رشد، ذخیره نقدی و بازپرداخت بدهی کنار میگذارد. DPR با تقسیم کل مبلغ سود سهام بر درآمد خالص شرکت در همان دوره و معمولاً به صورت درصد سالانه محاسبه میشود.
۸. نسبت قیمت به فروش (P/S)
نسبت قیمت به فروش یک شاخص تحلیل بنیادی است که میتواند با استفاده از ارزش بازار و درآمد شرکت به تعیین ارزش منصفانه سهام کمک کند. این نشان میدهد که بازار چقدر برای فروش شرکت ارزش قائل است که میتواند در ارزشگذاری سهام در حال رشدی که هنوز سودی به دست نیاوردهاند یا به دلیل یک عقبگردی موقت، آنطور که انتظار میرود عمل نمیکنند، موثر باشد. فرمول P/S با تقسیم فروش هر سهم بر ارزش هر سهم محاسبه میشود. نسبت P/S پایین به عنوان نشانه خوبی از سوی سرمایهگذاران تلقی میشود. این معیار دیگری است که هنگام مقایسه شرکتها در همان بخش یا صنعت نیز مفید است.
۹. نسبت سود سهام
نسبت سود تقسیمی به میزان پرداختی یک شرکت در هر سال به عنوان سود سهام در نسبت با قیمت سهام آن میپردازد. این تخمینی از بازده سود سهام یک سرمایه گذاری است. با فرض اینکه هیچ تغییری در سود سهام وجود نداشته باشد، بازده دارای یک رابطه معکوس با قیمت سهام است. زمانی که قیمت سهام کاهش می یابد بازدهی افزایش مییابد و بالعکس. این برای سرمایه گذاران مهم است، زیرا به آنها میگوید که از هر دلاری که در سهام شرکت سرمایهگذاری کردهاند، چه میزان به آنها باز میگردد.
نسبت سود تقسیمی به درصد بیان میشود و از تقسیم سود سالانه جریان آزاد نقدی یا FCF چیست؟ هر سهم بر قیمت فعلی سهم محاسبه میشود. به عنوان مثال، ۲ شرکت (الف و ب) سالانه ۳ دلار سود به ازای هر سهم پرداخت میکنند. سهام شرکت الف به ازای هر سهم ۶۰ دلار معامله میشود، در حالی که سهام شرکت ب با ۳۰ دلار به ازای هر سهم معامله میشود. این بدان معنا است که بازده سود سهام شرکت الف ۵% (۶۰/۳ x 100) و بازده سود سهام شرکت ب ۱۰% (۳۰/۳ x 100) است. بهعنوان یک سرمایهگذار، احتمالاً سهام شرکت ب را به سهام دیگر شرکت الف ترجیح میدهید، زیرا بازده سود بیشتری دارد.
۱۰. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E)
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام آخرین شاخص تحلیل بنیادی در این فهرست است و رابطه بین سرمایه استقراضی شرکت و سرمایه ارائه شده توسط سهامداران آن را اندازه گیری میکند. سرمایهگذاران میتوانند از آن برای تعیین نحوه تامین مالی داراییهای شرکت استفاده کنند. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E) به سرمایهگذاران کمک میکند تا اهرم مالی یک شرکت را ارزیابی کنند و نشان میدهد که در صورت مواجهه کسب و کار با مشکلات مالی، چقدر حقوق صاحبان سهام میتواند تعهدات را برآورده کند.
شما میتوانید نسبت را با تقسیم کل بدهیها بر کل حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. ترازنامه تلفیقی را در زیر بررسی کنید که نشان میدهد شرکت اپل در مجموع ۲۴۱ میلیارد دلار بدهی (که با رنگ قرمز مشخص شده است) و کل حقوق صاحبان سهام ۱۳۴ میلیارد دلار (با رنگ سبز مشخص شده) ثبت کرده است.
بر اساس این ارقام، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام بصورت زیر محاسبه میشود:
$۲۴۱,۰۰۰,۰۰۰ ÷ $۱۳۴,۰۰۰,۰۰۰ = ۱.۸۰
نتیجه گیری
همه شاخصهای تحلیل بنیادی که در بالا مورد بحث قرار گرفت، در نوع خود مهم هستند. در حالی که آنها میتوانند به شما در تعیین ارزش و پتانسیل رشد یک سهام کمک کنند، مهم است که بدانید چندین عامل دیگر نیز بر قیمت سهام تأثیر میگذارند که اندازهگیری اکثر آنها چندان آسان نیست. به همین دلیل است که وقتی نوبت به ارزیابی سهام یک شرکت برای مقاصد سرمایهگذاری میشود، تحلیل فاندامنتال به بهترین وجه همراه با ابزارهای دیگر مانند تحلیل تکنیکال، اخبار اقتصاد کلان و دادههای خاص صنعت استفاده میشود. این مسائل به شما کمک میکند تصویر واضح تری از آنچه که به عنوان یک سهام میخواهید در آن سرمایه گذاری کنید داشته باشید، در حالی که از شاخصها به عنوان معیار برای اندازه گیری ارزش سرمایه گذاریهای بالقوه استفاده میکنید.
سوالات متداول
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال چیست؟
تحلیل بنیادی شامل بررسی انتقادی یک کسب و کار در ابتداییترین یا اساسیترین سطح مالی آن است.
هدف از تحلیل فاندامنتال چیست؟
هدف این تحلیل ارزیابی مدل کسب و کار، صورتهای مالی، حاشیه سود و سایر شاخصهای کلیدی برای تعیین وضعیت مالی یک کسبوکار و ارزش ذاتی سهام است.
نکته: توجه داشته باشید این مقاله صرفا با هدف راهنمایی و آشنایی نوشته شده و آکادمی ارز دیجیتال ارزتودی مسئولیتی در مقابل تصمیمات افراد یا عواقب مالی آن ندارد.
ارزش نهایی (Terminal Value)
ارزش پایانی یا ارزش نهایی که به عنوان ارزش افق یا ارزش مستمر نیز شناخته میشود، معیار مالی مهمی است که در صورت پیشبینی جریانات نقدی آینده باید آن را بدانید. برای آشنایی با مفاهیم و نحوه محاسبه ارزش پایانی، در این مقاله با ما همراه باشید.
تعریف Terminal Value
به ارزش اوراق بهادار در سررسید یا ارزش دارایی خاصی در زمان معینی در آینده ارزش نهایی (Terminal Value) گفته میشود که تعیین آن با توجه به 3 فاکتور ارزش حال دارایی، نرخ بهره بازار و نرخ رشد است. Terminal Value از جمله موارد مهم در ارزشگذاری به روش DCF است.
چرا از ارزش نهایی استفاده میکنیم؟
دو جزء اصلی در ارزشگذاری به روش DCF وجود دارد:
1) دوره پیشبینی
دوره پیشبینی معمولاً 3-5 سال برای یک تجارت معمولی است (اما در برخی از انواع آن میتواند بسیار طولانیتر باشد؛ مشاغلی مانند نفت و گاز یا معدن)، زیرا این مدت زمان معقولی برای انجام مفروضات دقیق میباشد. وقتی مفروضات دقیقتر میشود از ارزش پایانی استفاده میکنیم. عواملی در محاسبه ارزشگذاری وجود دارد که غیرقابل پیشبینی هستند و امکان پیشبینی دارایی شرکت در آینده دور وجود ندارد، به همین دلیل محاسبه از دقت بالایی برخوردار نخواهد بود.
2) ارزش پایانی
استفاده از "ارزش نهایی" بدان معناست که شرکت در زمان معینی در آینده به فروش رسیده و قیمت فروش معادل با ارزش نهایی مورد استفاده در محاسبه است. پیشبینی ارزش در آیندهای که سعی میکنید به دنبال آن باشید، چالش برانگیزتر میشود. این امر به ویژه برای چیزی که جریان آزاد نقدی عنوان میشود، صادق میباشد. با این حال، ارزشگذاری مشاغل و داراییها تا حد ممکن ضروری است، به همین دلیل است که از مدلهای مالی مانند جریان نقدی تنزیل شده برای محاسبه ارزش کل یک پروژه یا کسب و کار استفاده میشود. ارزش پایانی یکی از دو مؤلفه اصلی جریان نقدی تنزیل شده است و به همین دلیل، احتمالاً نقش مهمی در هرگونه پیشبینی شرکت شما دارد.
روشهای محاسبه Terminal Value
به دو روش میتوان Terminal Value را محاسبه کرد:
1) روش رشد پایدار (Perpetuity Growth Model)
2) روش خروج (Exit Approach)
محاسبه روش رشد متداوم
در این روش فرض میشود که کسب و کار به تولید جریان آزاد نقدی یا Free Cash Flow (FCF) در حالت عادی برای همیشه ادامه خواهد داد. در این جا بهتر است توضیحی مختصر در خصوص FCF ارائه دهیم:
جریان نقدی که شرکت پس از خروج وجه نقد، به جهت حفظ داراییهایش در اختیار دارد را جریان آزاد نقدی میگویند. جریان آزاد نقدی با استفاده از فرمول زیر محاسبه میگردد:
جریان آزاد نقدی = (جریان وجوه نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی + هزینه بهره) – ( سپر مالیاتی برای هزینه بهره + هزینه سرمایهای)
در روش رشد متداوم، مقدار ارزش نهایی از تقسیم جریان نقدی دارایی در سال n+1 بر اختلاف نرخ تنزیل و نرخ رشد بهدست آورد.
محاسبه روش خروج
در این روش پارامترهایی نظیر فروش و درآمد سال آخر شرکت و شرکتهایی که در بازار مشابه هستند، استفاده میشود.
B : آمار فروش مورد انتظار شرکت در سال آخر
EV/B : میانگین نسبت ارزش شرکتهای مشابه به فروش آنها
راههای مختلفی برای محاسبه Terminal Value وجود دارد که بسته به شرایط، میتوانند انتخاب شوند.
cash flow چیست
cash flow چیست
جریان نقدی مقدار خالص پول نقد یا مشابههای پول نقد است که به یک کسبوکار وارد و از آن خارج میشوند. جریان نقدی مثبت نشان میدهد که داراییهای نقدی یک شرکت در حال افزایش بوده و اجازه پرداخت بدهی ها، سرمایه گذاری مجدد در شرکت، بازگرداندن پول به سهامداران، پرداخت هزینه ها و ایجاد حائلی در برابر چالشهای مالی آینده را میدهد. جریان نقدی منفی یعنی اینکه داراییهای نقدی شرکت در حال کاهش است. جریان نقدی خالص، متفاوت از درآمد خالص است، درآمد خالص شامل حسابهای دریافتنی و سایر مواردی نیز هست که پولی برای آن دریافت نشده است. جریان نقدی برای تعیین کیفیت درآمد شرکت مورداستفاده قرار میگیرد که یعنی، شرکت چه قدر نقد شونده است که میتواند نشانگر این باشد که آیا شرکت داراییهای خوبی دارد یا خیر.
روش حسابداری تعهدی به شرکتها اجازه میدهد تا با در نظر گرفتن اعتبار بهعنوان بخشی از درآمد شرکت، جوجههای خود را قبل از پاییز بشمارند. برای مثال مواردی چون «حساب های دریافتنی» میتواند در ترازنامه شرکت و در بخش دارایی به اقلام درآمدی ظاهر شوند، ولی این موارد بهعنوان معاملات تکمیل شده در نظر گرفته نمیشوند. چرا که هنوز عواید نقدی آن هنوز وارد شرکت نشده است.
نقطه مقابل این قضیه هم میتواند درست باشد. شرکتی ممکن است جریان های ورودی عظیمی از پول نقد داشته باشد، ولی فقط به این خاطر که داراییهای بلندمدتش را فروخته است. شرکتی که بخشی از داراییهایش را میفروشد ممکن است در حال ایجاد نقدینگی باشد، ولی همچنین پتانسیل خود برای رشد در بلندمدت را نیز محدود میکند و شاید هم خود را در معرض یک شکست قرار میدهد. از طرف دیگر، شرکتی ممکن است اوراق قرضه توزیع کرده و زیر بار بدهی زیادی برود. به این دلایل، ضروری است که صورتحساب جریانات نقدی شرکت، ترازنامه و صورتحساب سود و زیان را یکجا و باهم ببینیم.
Cash Flow
تهیهشده در: مدیر مالی
cash flow چیست
اگر سؤال یا نظری دارید لطفاً در بخش پرسش و پاسخ سؤالات مالی مطرح کنید. همینطور با اشتراکگذاری این نوشته در شبکههای جریان آزاد نقدی یا FCF چیست؟ اجتماعی شما هم در توسعه دانش مالی و سرمایه گذاری شریک شوید.
Unter einem Cashflow [.mw-parser-output .IPA akæʃ fləʊ] (von englisch cash flow, deutsch Zahlungsstrom, Geldfluss, Kassenzufluss oder Einzahlungsüberschuss) versteht man in der Wirtschaft eine betriebswirtschaftliche Kennzahl, bei der Einzahlungen und Auszahlungen innerhalb eines bestimmten Zeitraums einander gegenübergestellt (saldiert) werden und dadurch Aussagen zur Innenfinanzierung oder Liquidität eines Wirtschaftssubjektes ermöglichen.
Der Anglizismus Cashflow ist eine Stromgröße, die in den USA entwickelt wurde. Als Wirtschaftssubjekte kommen hauptsächlich Unternehmen (Nichtbanken) in Frage, aber auch bei Privathaushalten und Staaten (sowie deren Untergliederungen) ist der Cashflow ermittelbar, jedoch von geringerer Aussagekraft. Als Zeitraum dient meist ein Jahr (Geschäftsjahr), wobei externe Analysten den Cashflow aus dem Jahresabschluss als Vergangenheitswert ermitteln; für unternehmensinterne Analysen ist jedoch auch eine Cashflow-Prognose zwecks Liquiditätsplanung möglich. Der Discounted Cash-Flow ist ein solches zukunftsorientiertes Verfahren zur Wertermittlung im Rahmen einer Unternehmensbewertung.
Betrachtet man den Cashflow als reine Einnahmen-Ausgaben-Rechnung, so kann der von der Kameralistik entwickelte öffentliche Haushalt als Ursprung der Cashflow-Rechnung angesehen werden. Denn die Kameralistik beruht auf der Abbildung von Zahlungsströmen, die durch zahlungswirksame Einnahmen und Ausgaben eine Verbuchung auslösen. Der Wirtschaftswissenschaftler Georg Heinrich Zincke gilt als erster, der die Kameralistik 1742 systematisch und umfassend erläutert hat. Die Höhe der Hofausgaben (Staatsausgaben) müsste ihm zufolge „in Ansehung der Größe des Landes, … derer Revenüs [ Staatseinnahmen, d. Verf.], derer vieler dazu nöthigen Leute, derer erforderten rohen und verbesserten Güter“, also mit Rücksicht auf die Ressourcen des Landes, kalkuliert werden.[1] Haushaltsdefizite mussten durch staatliche „Cammer-Hülfen“ (Finanzausgleich) ausgeglichen werden.
Die Ermittlung des Cashflows von Aktiengesellschaften begann 1951 in den USA als Finanzflusstabelle (englisch cash flow statement) im Rahmen der Finanz- und Aktienanalyse,[2] insbesondere für die Kennzahl des Cashflow je Aktie. Im selben Jahr erschien die erste Finanzbewegungsbilanz.[3] William J. Baumol entwickelte 1952 ein Losgrößenkonzept für das Cash Management,[4] das sich mit der Vorhersage des Cashflow (englisch cash flow forecast) im Rahmen des Bestandsmanagements befasste. Ab 1961 begann die amerikanische Fachliteratur mit der „Cash flow Analysis“ (CFA) als Instrument externer Rechnungslegung.[5] Die einfache Cashflow-Rechnung enthielt die Auflistung der flüssigen Mittel, während eine zweite „Funds-Flow-Rechnung“ die Veränderungen des Working Capital untersuchte.[6] Der Accounting Principles Board führte sie 1963 als „Statement of Source and Application of Funds“ ein; sie hieß ab 1971 „Statement of Changes in Financial Position“. Seit Juli 1988 wird sie durch das „Statement of Cash Flows“ als Pflichtbestandteil der externen Rechnungslegung amerikanischer Unternehmen ersetzt, seit 1992 ist sie auch im internationalen Rechnungslegungsstandard IFRS geregelt.
In Europa tauchte die Kennzahl des Cashflow erstmals 1959 im Geschäftsbericht der Imperial Chemical Industries London auf.[7] Erste deutsche Veröffentlichungen gab es zuvor seit 1952, als ein Autor die dem Cashflow sehr ähnliche Kennzahl des „Umsatzüberschusses“ vorstellte.[8] Weitere bedeutende Veröffentlichungen folgten ab 1962[9] und vor allem 1963 durch Günter Flohr[10] und 1964.[11] Er übte Kritik an der Berücksichtigung des Bilanzgewinnes im Cashflow, weil der Bilanzgewinn auf die ausschüttungsfähige Dividende zugeschnitten sei. Lediglich der Gewinnvortrag könne nach seiner Auffassung einbezogen werden. Deshalb ist es erforderlich, dass die Verwendungsmöglichkeit des Cashflows für Finanzierungszwecke unter dem Gesichtspunkt der zeitlichen Verfügungsmodalität beachtet wird.
cash flow چیست
Die Betriebswirtschaftslehre entdeckte den Cashflow erst, als die Wirtschaftspraxis ihn längst verbreitet hatte.[12] Ab 1965 griff die deutsche Bilanzanalyse diese Kennzahl auf. Der Betriebswirt Erich Gutenberg definierte in der 8. Auflage seines Grundlagenwerks 1980, dass die cash flow-Kennziffer angibt, „wie oft das Unternehmen seinen Cash flow einsetzen müsste, wenn es seine langfristigen Schulden zurückzahlen wollte, oder: wie viele Jahre es benötigen würde, um seine langfristigen Schulden aus dem Cash flow abzulösen“.[13] Der Begriff ist als „Cash flow“ im aktuellen FEE-Guide enthalten,[14] in Deutschland ist offiziell vom „Zahlungsstrom“ die Rede,[15] Frankreich übersetzte ihn als „flux de liquidités“.[16] Die DVFA griff den Cashflow erstmals 1982 auf und sorgte für eine einheitliche Definition in der Finanzanalyse.[17]
Unterscheiden lassen sich:
Die Summe dieser drei Salden ergibt die Veränderung des Bestands an liquiden Mitteln der Periode.[18]
Der operative Cashflow ist das Ergebnis aller zahlungswirksamen Geschäftsvorfälle der gewöhnlichen Geschäftstätigkeit. Insbesondere wird der operative Cashflow im Rahmen der Jahresabschlussanalyse als Indikator für das Innenfinanzierungspotenzial eines Unternehmens verwendet. Ein positiver operativer Cashflow versetzt ein Unternehmen in die Lage, aus den Umsatzprozessen heraus Kredite ordnungsgemäß zu tilgen oder neue Investitionen zu tätigen. Gegenüber dem operativen Cashflow, der auf die gewöhnliche Geschäftstätigkeit abstellt, umfasst der Cashflow der laufenden Geschäftstätigkeit insbesondere auch außerordentliche Einzahlungen und Auszahlungen.
Der Abfluss des Zahlungsstroms aus einem Unternehmen (negativer Cashflow) wird als Cash-Loss bzw. Cash-Drain [kæʃ dreɪn] bezeichnet. Das Geld جریان آزاد نقدی یا FCF چیست؟ muss für das operative Geschäft genutzt werden und steckt zum Beispiel in Vorräten oder Forderungen. Umgangssprachlich wird ein negativer Cashflow auch als „Geldverbrennung“ bezeichnet. Passend zu dem Begriff existiert die so genannte Cash-Burn-Rate. Diese gibt entweder den noch verbleibenden Zeitraum oder die Geschwindigkeit an, mit der die liquiden Mittel aufgebraucht sein werden.
Der Cashflow-Wert kann sowohl direkt als auch indirekt ermittelt werden. Beide Vorgehensweisen müssen zum gleichen Ergebnis führen, wenn einheitliche Ermittlungs- und Abgrenzungskriterien angewendet werden.
Zur direkten Ermittlung werden alle betriebsnotwendigen, zahlungswirksamen Aufwendungen (z. B. Materialkosten, Löhne/Gehälter, Zinsaufwand, Steuern) einer Periode von den zahlungswirksamen Erträgen (z. B. Umsatzerlöse, Desinvestitionen, Zinserträge, Subventionen) subtrahiert. Dabei ist zu beachten, dass von den Umsatzerlösen die Veränderung des Forderungsbestands jeweils am Periodenende subtrahiert wird, da die Forderungen zwar Umsatz generieren, aber nicht zahlungswirksam sind.
Zahlungswirksam wird oft auch fondswirksam genannt, da sich die Zahlungen auf den Zahlungsmittelbestand oder -fonds auswirken. Die Daten erhält man aus der Gewinn- und Verlustrechnung, sofern sie nach dem Gesamtkostenverfahren aufgestellt ist. Bei einer Aufstellung der Gewinn- und Verlustrechnung nach dem Umsatzkostenverfahren ist die direkte Ermittlung des Cashflows – zumindest für den externen Analysten – nicht möglich.
Zur indirekten Ermittlung (auch „Praktikermethode“ genannt) wird der bilanzielle Erfolg, in der Regel der Jahresüberschuss nach Steuern herangezogen. Ausgabenneutrale Aufwendungen (die keine Zahlungswirkung haben und nur bilanzielle Verrechnungsposten sind), wie beispielsweise Abschreibungen oder Erhöhung der Rückstellungen, werden addiert. Einnahmenneutrale Erträge hingegen wie Zuschreibungen werden subtrahiert. Ausgabenneutral und einnahmenneutral wird auch zahlungsunwirksam und oft auch fondsunwirksam genannt, da sich diese Bewegungen nicht auf den Zahlungsmittelbestand oder -fonds auswirken.
Für den externen Betrachter (speziell im Rahmen der Bilanzanalyse) ist meist nur die indirekte Cashflow-Ermittlung anwendbar. Für die indirekte Ermittlung gibt es keine allgemein anerkannte Methode. Um methodenbedingte Missverständnisse zu vermeiden, wird empfohlen, die gesamte Rechnung zu veröffentlichen. Die Deutsche Vereinigung für Finanzanalyse und Asset Management (DVFA) und die Schmalenbach-Gesellschaft für Betriebswirtschaft (SG) empfehlen zudem eine einheitliche Berechnungsform.
Das Unternehmen kann vereinfachend als System von Zahlungsströmen betrachtet werden. Auf dem Absatzmarkt erzielt das Unternehmen Einzahlungen aus Umsätzen (EU). Auf den Faktormärkten muss das Unternehmen Auszahlungen für Löhne (AW), Material (AM) und Investitionen (AI) vornehmen. Die gesamten Zahlungsströme auf den Absatz- und Beschaffungsmärkten bezeichnet man auch als Zahlungsströme der Leistungsebene und den entsprechenden Saldo (EU – AW – AM – AI) als Zahlungssaldo der Leistungsebene. Die Zahlungsströme der Leistungsebene umfassen damit alle Zahlungsströme, die im Rahmen der betrieblichen Leistungserstellung auf den Absatz- und Faktormärkten entstehen. Die Steuerzahlungen an den Staat (AST) können separat betrachtet werden, sie werden aber in der Regel auch dem Leistungsbereich zugeordnet.[19]
Darüber hinaus hat das Unternehmen Zahlungsströme im Finanzbereich. Dem Finanzbereich werden Zahlungsströme zugeordnet, die dem Unternehmen mit seinen Eigen- und Fremdkapitalgebern entstehen. Auf der einen Seite kann das Unternehmen Einzahlungen durch die Aufnahme von Eigenkapital (EEK) oder Fremdkapital (EFK) generieren, auf der anderen Seite werden die Kapitalgeber durch Ausschüttungen (AA), Zinsen (AZ) und Tilgungen (AT) bedient. Die verschiedenen Zahlungsströme können mithin verschiedenen Quellen zugeordnet werden. Diese Darstellung macht deutlich, dass in jeder beliebigen Teilperiode folgende Finanzierungsgleichung erfüllt sein muss:
منظور از ارزش نهایی یا پایانی چیست؟
ارزش نهایی (به انگلیسی Terminal Value) به ارزش اوراق بهادار در سررسید یا ارزش دارایی خاصی در زمان معینی در آینده گویند که با توجه به 3 فاکتور ارزش حال دارایی، نرخ بهره بازار و نرخ رشد آن تعیین میشود.
بدیهی است که این اصل برای تعیین قیمت نهادها و شرکتها در زمان معین آتی نیز اعمال میشود. برای تعیین “نرخ نهایی” معمولا از دو روش استفاده میشود که عبارتند از روش رشد متداوم یا Perpetuity Growth Model و یا روش خروج یا Exit Approach.
ارزش نهایی معمولا به 2 اسم دیگر شناخته میشود که عبارتند از ارزش افق یا ارزش مداوم.
درک مفهوم ارزش پایانی
همزمان با طولانیتر شدن افق زمانی کسبوکارها، پیشبینی کردن هم دشوارتر میشود. مصداق این امر را در امور مالی نیز به همین صورت میتوان دید. به ویژه زمانی که پای تخمین جریانهای نقدی شرکت در آینده نیز به میان میآید. اما به هر طریق، کسبوکارها نیاز به ارزشگذاری دارند. به منظور حل این مشکلات و موانع، تحلیلگران از مدلهای مالی نظیر تنزیل جریان نقدی (DCF) در کنار مفروضاتی معین استفاده میکنند تا ارزش نهایی سهام بورس، کسبوکار یا پروژه را به دست آورند.
تنزیل جریان نقدی روشی مرسوم و رایج است که در مطالعات امکانسنجی، مالکیت شرکتی و ارزشگذاری بازار سهام استفاده میشود. این روش بر مبنای این تئوری شکل گرفته است که ارزش یک دارایی برابر است با جریانهای نقدی آتی که از آن دارایی به دست میآیند. این جریان نقدی باید با نرخ تنزیلی که نشانگر هزینه سرمایه همچون نرخ بهره است، تنزیل شود.
Terminal Value یا ارزش نهایی ارزش یک شرکت و سهام آن را فراتر از یک دوره پیشبینی (که معمولا پنجساله است) مشخص میکند.
DFC دو بخش اصلی دارد: یکی دوره پیشبینی و دیگری ارزش نهایی. دوره پیشبینی معمولا پنجساله است. هرگاه بازه زمانی از این محدوده فراتر رود، دقت پیشبینیها در معرض خطر قرار میگیرد. اینجا درست همان نقطهای است که محاسبهی TV سهام مهم میشود.
دو روش مرسوم و رایج برای محاسبهی Terminal Value وجود دارد: رشد دائمی (مدل رشد گوردون Gordon Growth Model) و ضریب خروج. در روش رشد دائمی چنین فرض میشود که تولید جریان نقد در یک شرکت با نرخی مداوم تا ابد ادامه خواهد داشت. اما در روش دوم فرض بر این است که کسبوکار در ازای برخی معیارهای بازار در نهایت واگذار میشود و عمر آن سر میآید. متخصصان سرمایهگذاری رویکرد ضریب خروج را ترجیح میدهند. در حالی که افراد آکادمیک و علمی، طرفدار مدل رشد دائمی هستند.
روشهای محاسبه Terminal Value
به دو روش میتوان Terminal Value را محاسبه کرد:
- 1) روش رشد پایدار (Perpetuity Growth Model)
- 2) روش خروج (Exit Approach)
محاسبه روش رشد متداوم
در این روش فرض میشود که کسب و کار به تولید جریان آزاد نقدی یا Free Cash Flow (FCF) در حالت عادی برای همیشه ادامه خواهد داد. در این جا بهتر است توضیحی مختصر در خصوص FCF ارائه دهیم:
جریان نقدی که شرکت پس از خروج وجه نقد، به جهت حفظ داراییهایش در اختیار دارد را جریان آزاد نقدی میگویند. جریان آزاد نقدی با استفاده از فرمول زیر محاسبه میگردد:
جریان آزاد نقدی = (جریان وجوه نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی + هزینه بهره) – ( سپر مالیاتی برای هزینه بهره + هزینه سرمایهای)
در روش رشد متداوم، مقدار ارزش نهایی از تقسیم جریان نقدی دارایی در سال n+1 بر اختلاف نرخ تنزیل و نرخ رشد بهدست آورد.
محاسبه روش خروج
در این روش پارامترهایی نظیر فروش و درآمد سال آخر شرکت و شرکتهایی که در بازار مشابه هستند، استفاده میشود.
B : آمار فروش مورد انتظار شرکت در سال آخر
EV/B : میانگین نسبت ارزش شرکتهای مشابه به فروش آنها
راههای مختلفی برای محاسبه Terminal Value وجود دارد که بسته به شرایط، میتوانند انتخاب شوند.
چرا باید ارزش نهایی کسب و کار یا دارایی را بدانیم؟
معمولاً شرکتها و کسب و کارها فرض را بر این نمیگذارند که پس از چند سال، کار خود را متوقف خواهند کرد و برنامه ریزی آنها برای سالهای متمادی و حتی تا همیشه است. ارزش نهایی در واقع تلاش برای پیش بینی ارزش آتی شرکت است که آن را با محاسبه تخفیف در قیمتها انجام میدهد.
ارزش نهایی چگونه تخمین زده میشود؟
تعداد زیادی فرمول برای محاسبه ارزش نهایی وجود دارد. همانند تجزیه و تحلیل تنزیل جریان وجوه نقد (DCF)، اغلب فرمولهای ارزش نهایی جریانهای وجوه نقدی در آینده را بر اساس ارزش فعلی داراییها در نظر میگیرند.
روش ارزش انحلال (یا روش خروج) نیاز به ارزیابی قدرت کسب درآمد با نرخ تخفیف مناسب دارد. ولی در روش رشد پایدار (Permetuity) قرار بر انحلال شرکت نیست. در عوض، فرض بر این است که جریانهای نقدی بازسازی میشوند و شرکت میتواند با نرخ ثابت به طور مداوم رشد جریان آزاد نقدی یا FCF چیست؟ کند. رویکرد چندگانه از درآمد فروش تقریبی یک شرکت در طی آخرین سال استفاده از روش تنزیل جریان وجوه نقد استفاده میکند تا بدون تخفیف بیشتر به ارزش نهایی دست یابد.
هنگام محاسبه ارزش نهایی، از روش رشد پایدار استفاده کنیم یا روش خروج؟
در تجزیه و تحلیل DCF، هیچ کدام از روشهای رشد پایدار یا رویکرد چندگانه خروج نمیتواند برآورد کاملاً دقیقی از ارزش نهایی ارائه دهد. انتخاب روش محاسبه ارزش نهایی تا حدودی جریان آزاد نقدی یا FCF چیست؟ به این بستگی دارد که آیا یک سرمایه گذار مایل به برآورد نسبتاً خوش بینانه از شرایط است یا برآوردی نسبتاً محافظه کارانه از شرایط دارد.
به طور کلی، با استفاده از روش رشد پایدار برای برآورد ارزش نهایی، ارزشمندتر است. با این وجود سرمایه گذاران میتوانند از هر دو این روشهای محاسبه ارزش نهایی استفاده کنند و سپس با محاسبه میانگین مقادیر به دست آمده، به برآورد نهایی ارزش خالص فعلی یا NPV بپردازند.
دیدگاه شما