استراتژی دقیقا به چه معنا است؟


استراتژی. مفهوم استراتژی از نظر مدیآرک بطور کلی در مورد دستیابی به موفقیت است .

مفهموم استراتژی به چه معناست ؟

یکی از پر کاربرد‌ترین لغت‌های مورد استفاده در دنیای مدیریت و اکوسیستم کسب و کار، واژه استراتژی است.

واژه یا بهتر بگوییم، مفهوم استراتژی ، در ذات خود دارای معانی و مفاهیم گسترده‌ای است. به همین علت تعارضات بسیار زیادی در برداشت از این مفهموم ایجاد می‌شود و همین برداشت‌های ناهمگون سبب می‌شود سازمان‌ها یا کسب و کارها به رغم صرف هزینه‌های سنگین برای تدوین برنامه‌های استراتژیک خود، نتوانند آن‌طور که انتظار می‌رود، نتایج قابل قبولی را دریافت کنند و این دست از تجارب نا موفق، سبب خواهد می‌شود تا سایرین، برنامه‎‌ریزی استراتژیک و مدل سازی‌های مدیریت استراتژی را تنها اموری تشریفاتی قلمداد کنند.

از آنجایی که یکی از خدمات مجموعه بهین مشاوران، اجرای تخصصی پروژه‌های پایداری سازمانی است، در این سری یادداشت‌ها، قصد داریم درباره جایگاه این مفهوم کلیدی ( استراتژی ) در موفقیت و استراتژی دقیقا به چه معنا است؟ یا شکست کسب و کارها مطالبی را بیان کنیم.

استراتژی چیزی نیست؟
معنای استراتژی چه می‌باشد؟
عناصر اصلی یک استراتژی خوب، چه عواملی هستند؟
عواملی که منجر به شکست یک استراتژی می شوند، کدام‌اند؟

در پاسخ به سوال اول، باید بیان کنیم که بسیار مهم است تا تمایز اساسی میان اهداف و استراتژ‌ها قائل شویم. برای مثال،یک کسب و کار در ابتدای سال اعلام می‌کند که در نظر دارد درآمد خود را ۳۵% افزایش دهد. این افزایش درآمد به واقع هدف عملکردی می‌باشد که این کسب و کار برای خود در نظر گرفته نه استراتژی !
استراتژی در راستای دستیابی یک کسب و کار و یا یک شخص به چشم‌انداز خود پدید می‌آید و استراتژی‌ها بدون داشتن چشم‌اندازی معین، دقیق و قابل اتکا، عملا ارزشی ندارند.

تصور کنید سرمربی یک تیم ورزشی، افراد خود را بدون بیان چشم‌انداز (قهرمانی در کل مسابقات) و هدف مشخص (پیروزی در مسابقه مذکور) به میدان بفرستد. بدیهی است که تمام تیم با سردرگمی مواجه خواهد شد و نتیجه‌ای جز شکست پدید نخواهد آمد.
حال در ادامه همین مثال، تصور کنید مربی به افرادش، دستور پیروزی داده باشد، آیا این کافی است؟
مطمئنا پاسختان خیر خواهد بود، چراکه افراد باید بدانند در راستای کسب پیروزی باید چه کارهایی انجام دهند، وظیفه هرکس دقیقا انجام چه کارهایی است و مهم‌تر اینکه، در راستای کسب پیروزی، چه کارهایی را نباید انجام دهند؟

تا به اینجا درباره روش‌های بیان ناصحیح استراتژی صحبت کرده‌ایم و می‌توانیم تعریفی اولیه اما کامل را از استراتژی، ارائه دهیم.

استراتژی تمام امور مرتبط با بقا است. بقای کسب و کار، بقای برنامه‌ریزی‌های یک شخص و هر چیزی از این دست !

از جمله بالا می‌توان نتیجه گرفت که، مجموعه اقداماتی که انجام دادن یا انجام ندادن آنها، در راستای بقای ما هستند، امور استراتژیک نام خواهند گرفت. دقت کنید، تدقیق در فهم صحیح از اموری که نباید انجام شوند، به اندازه اموری که باید انجام شود، اهمیت دارند.

برای پاسخ به سوال دوم و بیان عناصر اصلی یک استراتژی خوب، نگاهی به کتاب استراتژی بد – استراتژِی خوب، اثر آقای ریچارد روملت می‌اندازیم:

۱) تشخیص
۲) سیاست راهنما
۳) اقدامات منسجم

تشخیص
این عامل را در ابتدا از منظر مشاوره مدیریتی و سپس منظر صاحب یک کسب و کار، معرفی می‌کنیم.

در نگاه مشاوران استراتژی یا مشاوران پایداری سازمانی، یک حد نهایی از موفقیت کسب و کار در صنعت وجود دارد. شناخت این حد نهایی یا اصطلاحا اکستریم، در وهله اول، نیازمند شناخت دقیق از صنعت و در مرحله بعدی عوامل کلیدی موفقیت در آن صنعت می‌باشد. به عنوان نکته‌ای کوتاه، هر کسب و کار دارای جایگاه‌ای منحصر به فرد در دایره صنعت خویش می‌باشد. شناخت رهبر صنعت به عنوان مرجع اصلی شناخت عوامل موفقیت و سپس شناخت یک سطح بالاتر از کسب و کار مورد مطالعه، مرجعی قابل اتکا و ارزشمند برای مطالعه تشخیص ناکارآمدی خواهد بود.

در نگاه صاحبان کسب و کار، تشخیص نیازمند استراتژی دقیقا به چه معنا است؟ رصد لحظه‌ای کسب و کار و ثبت تمامی اتفاقات و فرآیندها می‌باشد. برای درک راحت‌تر موضوع، مثالی را مطرح می‌کنیم.
صاحب یک فروشگاه مواد غذایی، در مدت زمان مطالعه یک ماهه، متوجه می‌شود که صندوقدارها پس از صرف وعده غذایی ناهار، به مراتب
اشتباهات بیشتری را به نسبت سایر مواقع روز، مرتکب استراتژی دقیقا به چه معنا است؟ می‌شوند و این موضوع سبب ساز افزایش شکایت مشتریان شده است.
مدیر مد نظر، در صورت عدم استفاده از سیستم‌های کنترلی، عدم ثبت نظر مشتریان و مواردی از این دست، موفق به درک این ناکارآمدی نمی‌شد و ابعاد اتفاقی هرچند کوچک از این دست می‌توانست مشکلات بزرگی را برای کسب و کار استراتژی دقیقا به چه معنا است؟ مذکور ایجاد کند.
در این مرحله مدیر فروشگاه با تشخیص صحیح تمرکز خود را بر حل مشکل خواهد گذاشت و با چند اقدام پیشگیرانه، مسئله را حل می‌کند و حتما در اسناد فروشگاه این ناکارآمدی، روش تحقیق و روش حل مساله ثبت و ضبط خواهد شد.

سیاست راهنما
به رویکردی که در راستای حل مشکلات و ناکارآمدی‌های تشخیص داده شده، اتخاذ می‌شود، سیاست راهنما کفته می‌شود.
همانطور که مشخص است، اصلی‌ترین موضوع برای اتخاذ یک استراتژی درست و کارآمد شناخت مساله خواهد بود. پس بسیار مهم است تا برای تشخیص صحیح از افراد خبره در صنعت‌ها و مشاوران حرفه‌ای کمک بگیریم.

اقدامات منسجم
در راستای دستیابی به اهداف سیاست راهنما، باید مجموعه‌ای از اقدامات صورت بپذیرند.
نکته اساسی در قسمت اقدامات، انسجام آن‌ها با یکدیگر هست و توجه به این اصل که وجود تعارض در اقدامات، سبب ساز پیش‌آمد مشکلات اساسی خواهد شد. پس هم سویی اقدامات، عدم وجود هرگونه تعارض و همچنین توجه همه جانبه به نیازمندی ذی‌نفعان پایداری فرآیند یک اقدام استراتژیک را تضمین خواهد کرد.

در پاسخ به سوال سوم مبنی بر عواملی که باعث شکست استراتژی‌ها می‌شوند علاوه بر موارد و نکات بیان شده در همین یادداشت، چند عامل اساسی دیگر هم وجود دارند، که در این قسمت آن‌ها را معرفی می‌کنیم و در یادداشت‌های آتی به تفضیل به آن‌ها خواهیم پرداخت.

  1. مشخص نبودن چشم‌انداز سازمان یا کسب و کار و همچنین شرح ماموریت برای افراد و کارکنان
  2. عدم توانایی در اجرای عملی استراتژی
  3. عدم وجود منابع کافی (انسانی، مالی، فیزیکی، اطلاعاتی) برای اجرای استراتژی‌ها
  4. عدم مشارکت کارکنان در تدوین استراتژی‌ها
  5. عدم هم‌راستایی چشم‌انداز کارکنان سازمان با چشم‌اندازهای سازمان

به لیست ۵ گانه بالا موارد دیگری را هم می‌توان افزور اما با استفاده از قانون پارتو (۸۰-۲۰) متوجه می‌شویم که پاسخ به سوالات و ناکارآمدی‌های مطرح شده، می‌تواند تا حدود بسیاری در راستای موفق شدن استراتژی‌ها کمک کند.

در ادامه یادداشت‌ها با توجه نظرات شما عزیزان، مطالب جذاب دیگری را با یکدیگر مطرح خواهیم کرد.

آیا می‌دانید استراتژی به چه معنی است؟ تعریف استراتژی به زبان ساده

به احتمال زیاد، در محیط کار، اصطلاحی به نام استراتژی زیاد به گوشتان خورده است.

آیا می‌دانید استراتژی دقیقا به چه معناست؟ آیا می‌دانید برای رسیدن به موفقیت، لازم است سه سطح مختلف از استراتژی در سازمان پیاده‌سازی شود؟

در این مقاله، قصد داریم چند تعریف معتبر که در مورد استراتژی مطرح شده را با هم مورد بررسی قرار دهیم.

استراتژی چیست؟

مردم در مورد استراتژی، باورها و تفکرات متفاوتی دارند.

برخی افراد بر این باورند که باید زمان حال را به دقت تحلیل کنند، تغییرات بازار یا صنعت را پیش‌بینی نمایند و بر مبنای آن‌ها، برای موفقیت در آینده استراتژی بنویسند. برخی دیگر معتقدند پیش‌بینی آینده کار دشواری است و ترجیح می‌دهند استراتژی خود را به شکل اصولی و ارگانیک تبیین کنند.

جری جانسون و کوان شولز نویسندگان کتابی به نام «شناسایی استراتژی شرکتی» هستند. آن‌ها در کتاب خود نوشته‌اند: استراتژی، جهت و مقیاس یک سازمان را در طولانی‌مدت مشخص می‌کند. آن‌ها معتقدند استراتژی، باید تعیین کند که منابع چگونه تخصیص داده شوند تا به نیازهای بازار و ذی‌نفعان پاسخ داده شود.

مایکل پروتر یک متخصص استراتژی و استاد مدرسه کسب‌ و کار هاروارد است. او اشاره می‌کند که تعریف جایگاه سازمان، مستلزم استراتژی است؛ این استراتژی است که تعیین می‌کند منابع، مهارت‌ها و شایستگی‌های سازمان چگونه باید با هم ترکیب شوند تا مزایای رقابتی را برای سازمان به همراه داشته باشند.

برای موفقیت در بازار، برنامه‌ریزی از اهمیت بالایی برخوردار است؛ سازمان‌ها باید قدرت پیش‌بینی داشته باشند، استراتژی دقیقا به چه معنا است؟ از فرصت‌های موجود به نحو احسن بهره ببرند و خودشان را از تمامی جنبه‌ها برای موفقیت آماده سازند.

به عبارت ساده، در هر یک از تعاریف گفته شده، یک تعریف مشترک برای استراتژی وجود دارد و آن عبارت است از: «تعیین روش موفقیت در دوره زمانی مشخص پیش رو.»

برای یادگیری کامل سه سطح مختلف استراتژی، مقاله آموزشی استراتژی به زبان ساده را در وبسایت یک پله بالاتر مطالعه نمایید.

اگر مدیر هستید یا قصد راه اندازی یک کسب و کار را دارید، درس غیر حضوری از تفکر استراتژیک تا مدیریت استراتژیک از مجموعه یک پله بالاتر را به شما توصیه می‌کنیم.

استراتژی چیست؟ راهنمای تعیین استراتژی برای دست‌یابی به اهداف

به نظرتان استراتژی چیست و چه کمکی در رسیدن به موفقیت و اهداف‌تان می‌کند؟ باید بگوییم که استراتژی به افراد یا سازمان‌ها کمک می‌کند تا به اهداف و نتایج مد‌نظر‌شان برسند. اگر شما نیز قصد دستیابی به هدف بزرگی را دارید، نیازمند یک استراتژی استراتژی دقیقا به چه معنا است؟ هوشمندانه هستید. در این مطلب به‌طور کامل توضیح می‌دهیم معنی استراتژی چیست، با یک مثال، شیوه‌ی تدوین و محقق کردن آن را بررسی می‌کنیم و به سطوح استراتژی شرکت می‌پردازیم.

جدیدترین فرصت‌های شغلی شرکت‌های معتبر را در صفحه آگهی استخدام ببینید.

استراتژی چیست؟

تلاش برای توضیح این‌که استراتژی چیست و چه معنایی دارد، کمی دشوار است. در این‌جا چارچوبی مفید و ساده داریم که می‌توانید آن را از همین امروز به‌کار بگیرید.

معنی استراتژی چیست و چه تعریفی دارد؟ این‌که استراتژی چیست و دقیقا چه معنایی دارد، برای چه‌کسی مهم است؟! فقط کار را انجام دهید! اما یک مشکل واقعاً جدی و رایج در این زمینه وجود دارد: مشکل این است که هنگام تلاش برای توسعه‌ی استراتژی می‌فهمیم که استراتژی‌ها یا بدتر آن، اهداف بلندمدت سازمان به روشنی تعریف نشده‌اند. دقیقاً به‌دنبال چه‌چیزی هستیم، و چرا؟ این سؤالات مهم‌اند و شما بدون داشتن یک چارچوب استراتژیک بزرگ‌تر به مشکل خواهید خورد. بنابراین، این‌که استراتژی چیست و چه اهمیتی دارد، باید برایمان مهم باشد.

برای ارائه‌ی تعریف استراتژی، باید آن را در چارچوب بزرگ‌تری از برنامه‌ریزی کسب‌وکار مطرح کنیم. بیایید صحبت‌مان را در این‌باره ادامه دهیم و با استفاده از مثال‌هایی از استراتژی شرکت سازنده‌ی لوازم ورزشی بهترمتوجه شویم که استراتژی چیست.

چشم‌انداز (Vision)

استراتژی چیست - چشم‌انداز (Vision)

حال توضیح می‌دهیم استراتژی دقیقا به چه معنا است؟ نقش چشم انداز در تدوین استراتژی چیست. بیانیه‌ی چشم‌انداز (Vision Statement) شما توصیفی از یک وضعیت مطلوب در آینده است. بیانیه‌ای آرمانی، و بازنمودی از تغییری بزرگ و طولانی‌مدت است که دوست داشتید در جهان (یا کسب‌وکار خود) و در نتیجه‌ی موجودیت خود ببینید.

مثال:

  • جهانی که در آن ورزش کردن بخشی آسان و در دسترس در زندگی روزمره‌ی همه‌ی افراد باشد.

مأموریت (Mission)

بیانیه‌ی مأموریت (Mission Statement) شما به‌اختصار بیان می‌کند که چه کاری باید انجام دهید. به عبارتی، بیانیه‌ای آرمانی است اما در عین حال اقدامات بزرگ‌تری را هم نشان می‌دهد که در جهت تحقق چشم‌انداز خود برمی‌دارید.

مثال:

  • ما برنامه‌هایی عملی و تجهیزاتی در دسترس فراهم می‌کنیم تا همگی قادر باشند هر روز ورزش کنند.

اهداف بلندمدت (Goals)

اهداف، نتایجی بلندمدت و ملموس هستند که شما را در به پایان رساندن مأموریت‌تان کمک می‌کنند. در ادامه توضیح می‌دهیم که نقش اهداف بلند‌مدت در ایجاد یک استراتژی چیست. معیارهای چارچوب اهداف SMART در تعیین اهداف مفیدند: مشخص (Specific)، قابل اندازه‌گیری (Measurable)، دست‌یافتنی (Achievable)، نتیجه‌محور (Results-Focused) و مدت‌دار (Time-Bound). معمولاً به کسب‌وکارها پیشنهاد می‌کنیم این اهداف بلندمدت را به یک تا سه سال محدود کنند.

مثال:

  • x درصد از سهم بازار لوازم رشته‌ی وزنه‌برداری تا سال ۲۰۲۷ را به‌دست آورید؛
  • معیارهای رضایت مشتریان در فروشگاه آنلاین را به میزان x درصد تا سال ۲۰۲۵ بهبود ببخشید.

در نظر داشته‌باشید که این‌ها نتایجی بلندمدت و به احتمال قوی نیازمند چیزی بیش‌تر از افزایش سرعت بالا آمدن محتوای صفحه‌ی اصلی خودتان یا فروش x تعداد دستگاه از طریق فروشگاهی خاص هستند. آن‌ها بیانیه‌هایی بزرگ و آرمانی مانند «تأمین‌کننده‌ی اصلی لوازم رشته‌ی وزنه‌برداری باشید» نیستند، نه مشخص و نتایج‌محورند و نه مدت‌دار. بلکه نتایجی قابل اندازه‌گیری‌اند که موفقیت بلندمدت کسب‌وکار را تعریف می‌کنند.

جدیدترین فرصت‌های شغلی شرکت‌های معتبر را در صفحه آگهی استخدام ببینید.

استراتژی (Strategy)

اکنون باید بدانید استراتژی چیست. استراتژی در واقع همان جایی است که تلاش‌تان را برای رسیدن به اهداف بلندمدت خود متمرکز می‌کنید. استراتژی، چگونگی موفقیت شماست. پاسخ دیگری که می‌توان به پرسش استراتژی چیست و چه مفهومی دارد بدهیم این است: در کدام زمین بازی کنیم و چگونه پیروز شویم؟

استراتژی اقدامات عملی خاصی را تعریف می‌کند که شما را از جایی که الآن هستید به آن‌جا که می‌خواهید باشید می‌رساند.

استراتژی‌های زیادی را دیده‌ایم که شبیه به مأموریت‌ها، چشم‌اندازها و اهداف بزرگ و مهیج بوده‌اند. اگر بیانیه‌ی استراتژی‌تان بیش‌ازاندازه کلّی باشد درگیر درجازدن و تلاش بیهوده می‌شوید و تلاش می‌کنید همه چیز را به یک‌باره انجام دهید. این امر اغلب منجر به مشغله‌های کاری زیادی خواهد شد. اما هدف اصلی استراتژی چیست؟ در حقیقت، یکی از اهداف اصلی استراتژی، ایجاد مانع و محدودیت در کاری است که انجام می‌دهید.

حال که پاسخ دادیم استراتژی چیست و چه هدفی دارد، در ادامه نیز تعدادی استراتژی آورده‌ایم که ممکن است به هدف بلندمدت «بهبود معیارهای رضایت مشتری به میزان x درصد» مربوط شوند:

مثال:

  • سایت را با تمرکز بر نیاز و اولویت‌های جامعه‌ی هدف‌تان بازطراحی کنید؛
  • نرم‌افزاری برای پیگیری تمرینات ورزشی بسازید که متمرکز بر فعالیت‌های مهم مشتریان باشد.

توجه داشته‌باشید که این‌ها اقداماتی هدایت‌کننده‌اند که به‌صراحت نمی‌گویند چه کاری باید برای اجرای آن‌ها انجام شود. همچنین، این بیانیه‌های استراتژی به هر دو سؤال «در کدام زمین بازی کنیم؟» (در وب‌سایت و نرم‌افزار) و «چگونه پیروز شویم؟» (به‌وسیله‌ی تمرکز بر روی کاربر و اجرای فعالیت‌های مهم توسط موبایل) اشاره می‌کنند.

چرا این‌ها هدف بلندمدت نیستند؟ چون به‌غیراز ‌«انجام‌شدن» یا «انجام‌نشدن»‌ معیاری برای سنجش آن‌ها وجود ندارد و نمی‌توانند موفقیت یا عدم موفقیت کسب‌و‌کار را مشخص کنند. در عوض، استراتژی‌ها بیانیه‌های هدایت‌کننده‌ای هستند که به تیم‌ها می‌گویند «این‌جا همان جایی است که باید تلاش‌تان را برای یک مدت‌زمان معین متمرکز کنید».

حال توضیح می‌دهیم نقش استراتژی در برنامه ریزی و انجام کار‌ها چیست. استراتژی به شما می‌گوید که چه کاری انجام دهید و همینطور به‌صورت پیش‌فرض نیز می‌گوید که چه کاری انجام ندهید. مثلاً، در نرم‌افزار خود، دستور پختِ کلوچه‌های شکلاتی را قرار ندهید. مردم کلوچه دوست دارند، اما پختش وظیفه‌ی مهمی نیست. دست کم معمول نیست که هنگام ورزش‌کردن انجام دهند.

اهداف کوتاه‌مدت (Objectives)

در این بخش توضیح می‌دهیم ارتباط اهداف کوتاه‌مدت و استراتژی چیست و همچنین تفاوت اهداف کوتاه‌مدت با اهداف بلند‌مدت و استراتژی چیست. اهداف کوتاه‌مدت نتایجی خاص هستند که به استراتژی‌تان مربوط می‌شوند. اهداف کوتاه‌مدت با استراتژی‌ها و اهداف بلندمدت متفاوتند، چون نتایجی کوتاه‌مدت و قابل اندازه‌گیری هستند. شما در حقیقت و طبق نظر ریچارد روملت (Richard Rumelt) نمی‌توانید بدون داشتن اهداف کوتاه‌مدت به استراتژی دست پیدا کنید، چراکه آن اهداف شامل «مجموعه‌ای از اقدامات منسجم» هستند.

در ادامه با مثالی متوجه می‌شوید که اهداف کوتاه‌مدت بیانیه‌ی استراتژی چیست. در این‌جا نمونه‌هایی از اهداف کوتاه‌مدت مربوط به بیانیه‌ی استراتژی «سایت را با تمرکز بر نیاز و اولویت‌های جامعه‌ی هدف‌مان بازطراحی کنید» داریم.

مثال:

  • اولویت «فعالیت‌های مهم» کاربران‌مان را درک کنید؛
  • اطلاعات را طوری طراحی کنید که برای کاربران‌مان قابل درک باشد، نه فقط برای ما؛
  • محتوای وب‌سایت‌مان را تغییر دهید تا ارتباط با مخاطب، خوانایی و انسجام بهبود یابد.

حال پاسخ می‌دهیم علت این‌که اهداف کوتاه‌مدت شما نباید از موانع و محدودیت‌های استراتژی شما فراتر روند، چیست. این سؤال بدان معنا نیست که در طول مسیر نمی‌توانید فضایی برای نوآوری یا آزمایشات داشته‌باشید. اگر استراتژی‌تان تمرکز بر یک وب‌سایت کاربرمحور است، نباید زمان و هزینه صرف کنید تا یک مجموعه فیلم شش قسمتی درباره تاریخچه شرکت، روی سایت بگذارید. مطمئنا آن مجموعه فیلم خوب است، اما مطمئن باشید در اولویت نیازهای کارکنان جای نمی‌گیرد.

مقاصد (Targets)

معنی استراتژی - مقاصد (Targets)

در این قسمت توضیح می‌دهیم ارتباط مقاصد با استراتژی چیست و چه کمکی به تحقق استراتژی‌ها می‌کنند. مقاصد، معیارهایی هستند که شما از آن‌ها استفاده می‌کنید تا مطمئن شوید یک هدف کوتاه‌مدت به سرانجام رسیده است یا نه. این‌ها باید مانند تابلوهای فرسنگ‌شمار در طول مسیر برای تحقق استراتژی عمل کنند و حرکت‌هایی روبه‌جلو و قابل اندازه‌گیری را نشان دهند.

در ادامه مقاصدی داریم که می‌توانند میزان موفقیت هدف «محتوای وب‌سایت‌مان را تغییر دهید تا ارتباط با مخاطب، خوانایی و انسجام را بهبود ببخشید» را اندازه‌گیری کنند:

مثال:

  • بهبود ۱۵ درصدی نتایج نظرسنجی آنلاین رضایت مخاطبان؛
  • ارزیابی اکتشافی (Heuristic Evaluation) که سطح انسجام محتوا را بر اساس رتبه‌بندی‌های انجام‌شده در سطح x درجه‌بندی می‌کند.

مقاصد دوباره باید توسط معیارهایی مشخص، چه کمّی و چه کیفی، تعریف شوند.

تاکتیک‌ها (Tactics)

حال باید بدانید که نقش تاکتیک‌ها در تدوین یک استراتژی موفق چیست. درک تفاوت استراتژی با تاکتیک حیاتی به نظر می‌رسد. به طور معمول، این دو اصطلاح اغلب به جای یکدیگر به کار گرفته می‌شوند. حال آنکه این‌ها دو مفهوم کاملا متفاوت هستند. استراتژی به اهداف بلندمدت یک سازمان و نحوه برنامه‌ریزی برای دستیابی به آن‌ها اشاره دارد. به عبارت دیگر، استراتژی، مسیر رسیدن به چشم‌انداز تعریف شده را نشان می‌دهد. در مقابل، تاکتیک به اقدامات خاصی اشاره دارد که برای رسیدن به اهداف تعیین شده در راستای استراتژی کسب و کار مربوطه انجام می‌شوند.

تاکتیک‌ها فعالیت‌هایی هستند که برای دست‌یابی به مقاصد انجام می‌شوند. این‌ها استراتژی دقیقا به چه معنا است؟ ممکن است در یک نقشه‌ی راه پروژه (Project Roadmap) یا شرح وظایف شغلی (Job Description) دیده شوند. بنابراین، می‌توان این تاکتیک‌ها را برای رسیدن به مقصد «بهبود ۱۵ درصدی نتایج نظرسنجی آنلاین رضایت مخاطبان» تعیین کرد.

مثال:

  • از تحقیقات کاربر (User Research) برای تعریف وظایف مهم مخاطبان استفاده کنید؛
  • محتوای وب‌سایت را بازنویسی کنید.

استراتژی کسب و کار چیست؟

استراتژی کسب و کار چیست؟

تعریف استراتژی کسب و کار به همان اندازه که شاید در ابتدا گیج‌کننده به نظر برسد، ساده است. معروف‌ترین تعریفی که برای استراتژی کسب و کار آمده، عبارت است از:

یک استراتژی کسب و کار می‌تواند طرح کارهای لازم برای دستیابی به چشم‌انداز و اهداف تعیین شده‌ی سازمان مربوطه را ترسیم کند. استراتژی کسب و کار همچنین هدایت فرایندهای تصمیم‌گیری را برای بهبود ثبات مالی شرکت در بازارهای رقیب را برعهده دارد. بسیاری از منابع آنلاین در تلاش برای کاهش پیچیدگی تعریف استراتژی کسب و کار به تعریف ساده‌تری از آن اشاره می‌کنند که به شرح زیر است:

استراتژی طرحی سطح بالاست که به کسب‌ و کار کمک می‌کند تا به اهداف خود دست یابد.

سطوح مختلف استراتژی کسب و کار کدامند؟

به طور معمول، سه سطح مختلف در سازمان‌ها وجود دارد که انواع استراتژی کسب و کار در آن استفاده می‌شوند. سطوح استراتژی کسب و کار عبارت‌اند از: سطح شرکتی، تجاری و عملکردی. هر سه سطح چارچوب استراتژیک یک سازمان را تشکیل می‌دهند.

۱. سطح شرکتی

استراتژی‌ سطح شرکتی برنامه‌های استراتژیک مربوط به مدیریت ارشد سازمان است. این استراتژی‌ کسب و کار بیانیه مأموریت و چشم‌انداز سازمان را تشکیل می‌دهد و تأثیر اساسی بر عملکرد بلندمدت شرکت دارند. در واقع، این استراتژی‌ها تصمیمات مربوط به رشد، مالکیت، تنوع و سرمایه‌گذاری را هدایت می‌کنند.

۲. سطح تجاری

استراتژی‌ سطح تجاری با تمرکز بر یک کسب‌ و کار خاص با چشم‌انداز شرکت ادغام می‌شود. در این سطح، چشم‌انداز و اهداف به استراتژی‌های مشخصی تبدیل می‌شوند که نحوه رقابت کسب‌وکار در بازار را نشان می‌دهد.

۳. سطح عملکردی

استراتژی کسب و کار سطح عملکردی برای پاسخ دادن به اینکه چگونه بخش‌های عملکردی مانند بازاریابی، منابع انسانی یا تحقیق و توسعه می‌توانند از استراتژی‌های تجاری و سازمانی تعریف‌شده در سازمان پشتیبانی کنند، طراحی شده‌است.

اینکه شرکت‌ها استراتژی‌های متعددی در هر سطح داشته باشند، امری رایج محسوب می‌شود. در واقع، این موضوع برای اطمینان از اینکه نیازهای مختلف هر سطح به طور دقیق منعکس می‌شوند، ضروری است.

با وجود این، کار با استراتژی‌های متعدد، ریسک بی‌توجهی به اولویت‌ها و تعیین برخی اهداف متضاد را به همراه دارد. اما با مدیریت استراتژیک صحیح، می‌توان چنین ریسک‌هایی را کاهش داد.

خلاصه

استراتژی به افراد در دستیابی به موفقیت‌ها و اهداف بزرگشان کمک می‌کند، همچنین با کمک آن می‌توان اهداف، منابع و مسیر مناسب برای رسیدن به موفقیت را تعیین کرد. ما در این مطلب توضیح دادیم معنی و مفهوم استراتژی چیست و با استفاده از مثالی روند محقق کردن آن را بررسی کردیم. اگر سؤال و یا نظری درمورد این مطلب دارید، با ما در میان بگذارید.

با ساختن یک رزومه حرفه‌ای، برای استخدام در بهترین فرصت‌های شغلی اقدام کنید.

استراتژی دقیقا به چه معنا است؟

Slide

استراتژی. مفهوم استراتژی از نظر مدیآرک بطور کلی در مورد دستیابی به موفقیت است .

استراتژی

اگر بخواهیم تعریف کاملی از استراتژی را بیان کنیم، اول باید مقدمه ای از مفهوم آن را بیان کنیم ؛ این موضوع در گسترده ترین معنای خود ، ابزاری است که افراد یا سازمان ها از طریق آن به اهداف خود دست پیدا می کنند.

این سوال ممکن است برای هر کسی ایجاد شده شده باشد که واژه استراتژی از کجا نشات گرفته است؟ در واقع این واژه از واژه یونانی strategia به معنای “مدیریت نظامی” مشتق شده است. اما مفهوم این کلمه از یونان نشأت نگرفته است

هولدینگ های معماری به همان اندازه ای به استراتژی های کسب و کار نیاز دارند که یک ارتش استراتژی استراتژی دقیقا به چه معنا است؟ نیاز دارد تا به کار خود جهت و هدف بدهند، از منابع و استعداد های خود به روشی موثرتر استفاده کنند و تصمیمات اتخاذ شده از سوی افراد مختلف را هماهنگ کنند. ریشه بسیاری از مفاهیم و نظریات درباره استراتژیک کسب و کار، رونق بخشیدن به کار ، ریشه در استراتژیک نظامی دارد زیرا مفاهیم استراتژی از دل پیکارهای نظامی شکل گرفته است . برای غلبه به دشمن و کسی که برای پیکار در جبهه مقابل صف آرایی کرده است.

با این حال، همان طور که بیان کردیم، مفهوم و چرایی استراتژی در طول نیم قرن گذشته تغییرات زیادی کرده است . با افزایش بی ثباتی و غیر قابل پیش بینی بودن محیط کسب و کار معماران ، این موضوع ارتباط کمتری با طرح ها و برنامه های دقیق گرفته است و بیشتر با دستورالعمل های مربوط به موفقیت سر و كار دارد . این موضوع با مثال های گفته شده در مقالات دیگر همخوانی دارد . به نظر می رسد اگرچه افراد موفق ممکن است برنامه استراتژیک دقیقی نداشته باشند اما آن ها درباره آنچه می خواهند و نحوه دستیابی به آن، ایده های روشنی دارند.

این تغییر توجه از برنامه به استراتژی به عنوان جهت، نشان دهنده بی اهمیت دانستن نقش استراتژیک نیست. هرچه محیط، متلاطم تر باشد، استراتژیست باید دارای انعطاف پذیری و پاسخگویی بیشتری باشد. اما دقیقاً در این شرایط است که استراتژی به جای بی اهمیت شدن، اهمیت بیشتری پیدا می کند. وقتی معماران با تهدیدات پیش بینی نشده ای مواجه باشند و فرصت های جدید به طور مستمر ظاهر شود، استراتژی‌ها به قطب نمایی تبدیل می شود که می تواند معماران را از میان دریاهای طوفانی هدایت کند.

برنامه ریزی استراتژیک چیست و سند استراتژی چگونه تدوین می‌شود؟

تعریف برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ مراحل برنامه ریزی استراتژیک کدامند؟

معمولاً به محض شنیدن اصطلاح برنامه و برنامه ریزی، نقدها و مقاومت‌ها هم شروع می‌شود که «این روزها دیگر نمی‌توان برنامه ریزی کرد» و «وقتی هر روز استراتژی دقیقا به چه معنا است؟ یک اتفاق تازه می‌افتد، هدف گذاری چند ساله دیگر معنا ندارد» و خلاصه، به عناوین مختلف، به این نکته اشاره می‌شود که دیگر، دوران برنامه ریزی گذشته است.

برنامه ریزی استراتژیک (Strategic Planning) هم دقیقاً با چنین نقدهایی روبروست و حتی بزرگانی مثل مینتزبرگ هم، به نقد آن پرداخته‌اند.

اما پیشنهاد ما این است که فارغ از این نقدها، حوصله به خرج بدهید و این درس را بخوانید تا در پایان، پس از آشنایی با مفاهیم و مبانی و مدل های برنامه ریزی استراتژیک، دوباره به مشکلات و ضعف‌ها و مزیت های برنامه ریزی استراتژیک برسیم و به این موضوعات بپردازیم.

برنامه ریزی استراتژیک یک فعالیت رسمی است

نخستین نکته‌ای که باید به خاطر داشته باشید این است که برنامه ریزی استراتژیک، یک فعالیت کاملاً رسمی است که چارچوب مشخصی برای آن تعریف می‌شود.

منظور از رسمی بودن این است که مدیر ارشد در بالاترین سطح شرکت، رسماً تصمیم می‌گیرد که برنامه ریزی استراتژیک انجام دهد.

سپس این مسئله به مدیران میانی و مدیران عملیاتی ابلاغ می‌شود که «باید برنامه ریزی استراتژیک انجام دهیم.»

در ادامه، جلسات مشخصی با دستور جلسه‌ی از پیش‌ تعیین‌شده برگزار می‌شود و مثلاً می‌گویند: در این جلسه می‌خواهیم چشم انداز سازمان را بررسی کنیم.

یا مثلاً گفته می‌شود که در این جلسه می‌خواهیم ماتریس SWOT فعالیت‌ها را استخراج کنیم.

در نهایت هم، یک سند استراتژیک تنظیم می‌شود و چیزی در حجم یک دفترچه یا حتی کتاب، به عنوان خروجی جلسات تنظیم می‌شود و آن را به عنوان برنامه استراتژیک شرکت در نظر می‌گیرند.

این برنامه استراتژیک معمولاً توسط مدیرعامل به مدیران میانی ابلاغ می‌شود و آن‌ها هم برنامه عملیاتی خود را بر اساس همین سند ابلاغ شده تنظیم می‌کنند.

قاعدتاً مدیریت، دوره‌هایی را هم برای کنترل در نظر می‌گیرد و هم‌چنین جلساتی را در فواصل زمانی مشخص برای بازنگری و اصلاح و تعدیل برنامه برگزار می‌کند.

احتمالاً با این توضیحات، مفهوم رسمی بودن برنامه ریزی استراتژیک را به خوبی درک کرده‌اید.

مراحل و مدل های برنامه ریزی استراتژیک

برای برنامه ریزی استراتژیک، صرفاً یک مدل مشخص وجود ندارد که بگوییم همه باید بر اساس آن مدل برنامه ریزی کنند.

بعضی می‌گویند که ابتدا باید به سراغ مأموریت و چشم انداز سازمان مشخص بروید و سپس، هدف گذاری کنید. تحلیل نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید هم، بر اساس هدفی که مشخص کرده‌اید، انجام می‌شود.

برخی دیگر معتقدند که اهداف، خروجی تحلیل SWOT هستند و نه ورودی آن. یعنی ابتدا باید نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید را مشخص کرده و بر این اساس، هدف های خود را تعیین کنید.

گروهی دیگر، اولین مرحله برنامه ریزی استراتژیک را تحلیل وضعیت موجود (Situation Analysis) می‌دانند و معتقدند که «تا ندانیم الان کجا هستیم، نمی‌توانیم تصمیم بگیریم که کجا می‌خواهیم برویم.»

اما از همه‌ی این اختلاف‌ها و تفاوت‌ دیدگاه‌ها که بگذریم، هم‌چنان المان‌های کلی برنامه ریزی استراتژیک کمابیش مشابه است و در بیشتر مدل‌ها می‌توانید المان‌های زیر را ببینید:

  • تحلیل وضعیت موجود: ما الان کجا هستیم و به چه کاری مشغولیم؟
  • ماموریت سازمان: فلسفه‌ی وجودی ما چیست؟ ما چه اصول و ارزش‌هایی داریم؟
  • چشم انداز سازمان: ما می‌خواهیم در میان‌مدت و بلندمدت به کجا برسیم؟ جهت گیری ما به سمت چه هدف‌ها و دستاوردهایی است؟
  • تحلیل محیط بیرونی: چه فرصت‌ها و تهدیدهایی در محیط اطراف ما وجود دارد؟
  • تحلیل وضعیت درونی: در داخل سازمان خود با چه نقاط قوت و ضعفی روبرو هستیم؟
  • تعریف استراتژی برای سطوح مختلف (مطالعه‌ی بیشتر: سطوح استراتژی در سازمان)
  • تعیین شاخص های کلیدی عملکرد: بر اساس کدام معیارها و شاخص‌ها، مطمئن شویم که در مسیر اجرای برنامه هستیم؟

نقد برنامه ریزی استراتژیک

اولین نکته‌ای که باید به خاطر داشته باشید این است که اگر جایی می‌خوانید یا می‌شنوید که برنامه ریزی استراتژیک دیگر مفید نیست، این به آن معنا نیست که استراتژی دیگر به درد نمی‌خورد و باید آن را کنار گذاشت.

همان‌طور که مینتزبرگ در کتاب جنگل استراتژی توضیح داده، استراتژی مکاتب متعددی دارد و مکتب برنامه ریزی صرفاً یکی از آن‌هاست. بنابراین اگر نقدی بر برنامه ریزی استراتژیک مطرح می‌شود، موضوعِ بحث صرفاً یکی از مکاتب استراتژی است و نه چیزی بیشتر.

از این مقدمه که بگذریم، حداقل دو نقد اصلی بر برنامه ریزی استراتژیک وارد است.

اولین اشکالی که معمولاً وارد می‌شود این است که برنامه ریزی استراتژیک زمانی معنا دارد که بازار در ثبات نسبی باشد و شما بتوانید از اهداف بلندمدت حرف بزنید. وقتی هر روز یک اتفاق تازه می‌افتد و یک قانون و بخش‌نامه‌ی تازه مطرح می‌شود، برنامه ریزی دیگر معنا ندارد.

دومین ایرادی هم که معمولاً مطرح می‌شود این است که استراتژی را نمی‌توان به زمان‌های مشخص و از پیش تعیین‌شده محدود کرد. استراتژی چیزی نیست که مثلاً دقیقاً آخر هر فصل طی چند جلسه به استراتژی دقیقا به چه معنا است؟ آن پرداخته شود و بعد چند سند تولید شوند و در چند ماه آتی هم، هر کس به سراغ کار و زندگی خودش برود و کاری با استراتژی نداشته باشد.

هر دو ایراد را می‌توان وارد دانست. اما مسئله این‌جاست که بیشتر منتقدانی که چنین مسئله‌ای را مطرح می‌کنند، شرکت‌های کوچک و متوسط را در ذهن دارند.

وقتی سازمانی با چندهزار کارمند در حال فعالیت است، داشتن ابزاری برای هماهنگی تلاش‌ها و فعالیت‌ها ضروری است. ابزاری که چارچوب‌ها، اصول، ارزش‌ها و مسیر حرکت را بیان کند و فاصله‌ی ذهنی مدیران و کارکنان را کاهش دهد.

سازمان‌های بزرگ، معمولاً چنان چابک نیستند که بخواهند هر روز و هر ماه، مسیر حرکت خود را تغییر دهند و حذف برنامه ریزی استراتژیک، آن‌ها را آزادتر و رهاتر نمی‌کند. بلکه تنها اتفاقی که می‌افتد این است که یک آشوب مدیریتی شکل می‌گیرد و هر کس، دپارتمان خود را در هر جهتی که صلاح می‌داند حرکت می‌دهد.

برنامه ریزی استراتژیک چیست و در سازمان های بزرگ چه ضرورتی دارد؟

اگر برنامه ریزی استراتژیک را یک چارچوب برای هماهنگی، تبادل‌نظر، همسو شدن و تصمیم گیری بهتر بر سر اقدام‌های استراتژیک در نظر بگیرید، خواهید دید که این ابزار در سازمان‌های بزرگ می‌تواند بسیار مفید و موثر باشد.

برای این‌که این موضوع بهتر در ذهن‌تان بماند، مناسب است نکته‌ی زیر را که ویلن در کتاب مدیریت استراتژیک خود مطرح کرده با هم بخوانیم (+):

پس از مصاحبه با مدیران پنجاه شرکت بزرگ از کشورها و صنایع مختلف، مشخص شد که آن‌ها سه مورد زیر را از مهم‌ترین مزایای برنامه ریزی استراتژیک می‌دانند:

  • شفاف‌تر شدن چشم‌انداز مجموعه
  • تمرکز بیشتر و دقیق‌تر بر فعالیت‌هایی که اهمیت استراتژیک بالاتری دارند
  • درک بهتری از تحولات سریع محیطی

همان‌طور که می‌توانید حدس بزنید، سه کارکرد مطرح شده، بیش از این‌که از جنس سند و کتابچه‌ی برنامه‌ریزی استراتژیک باشند، محصول جانبی جلسات متعدد و گفتگوهای پیوسته‌ای هستند که به بهانه‌ی برنامه‌ریزی استراتژیک برگزار شده‌اند.

آیا برنامه ریزی استراتژیک برای ما که در سازمان‌های بزرگ نیستیم مفید است؟

بلافاصله بعد از توضیحات بالا، احتمالاً این سوال به ذهن برخی از دوستان ما می‌رسد که: «من در سازمان بزرگ فعالیت نمی‌کنم؛ قصد هم ندارم در آینده به سراغ سازمان‌های بزرگ چندهزارنفری بروم. تلاطم در صنعت و حوزه‌ی فعالیت من هم بسیار زیاد است. با این شرایط، آیا من می‌توانم از کنار بحث برنامه ریزی استراتژیک عبور کنم؟»

مسئله این است که حتی چارچوب کلی برنامه ریزی استراتژیک برای شما مفید نباشد، هم‌چنان المان‌ها و مولفه‌های آن برایتان مفید خواهد بود.

مثلاً در برنامه ریزی استراتژیک از تجزیه و تحلیل محیط خارجی یا نقاط قوت و ضعف درون مجموعه صحبت می‌شود. جالب این‌جاست که حتی کتاب‌هایی که برنامه ریزی استراتژیک را غیرمفید و یا «منقضی‌شده» می‌دانند، باز هم بخش‌ قابل توجهی از محتوای خود را به تجزیه و تحلیل محیط درونی و بیرونی اختصاص می‌دهند.

یا بحث مأموریت و ارزش های کلیدی که معمولاً در برنامه ریزی استراتژیک مطرح می‌شود، فراتر از این مکتب است و شما در مکاتب دیگر استراتژی هم با این مفاهیم روبرو می‌شوید.

به بیان دیگر می‌توانیم بگوییم که طی دهه‌های اخیر، توجه به برنامه ریزی استراتژیک باعث شده که یک بدنه‌ی علمی گسترده حول مفاهیم آن شکل بگیرد که این تکه تکه‌ی اجزای آن – حتی به فرض این‌که کل مدل را نپسندید – می‌تواند برای شما مفید و کاربردی باشد.

دسترسی کامل به مجموعه درس‌های استراتژی و تفکر استراتژیک برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.

با عضویت ویژه‌ی متمم، علاوه بر دسترسی به این درس‌ها، به درس‌های متنوع دیگری نیز دسترسی خواهید داشت که می‌توانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:

شاید برایتان جالب باشد که بررسی‌های ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به استراتژی و تفکر استراتژیک علاقه‌مند بود‌ه‌اند، برای مطالعه‌ی درس‌های زیر هم وقت گذاشته‌اند:

دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درس‌ها)

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری استراتژی کسب و کار به شما پیشنهاد می‌کند:



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.